به گزارش ایسنا، نگاه الهی و ژرفِ بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی به امور مادی، معنوی، اخلاقی و سیاسی و به خصوص توجه ویژه ایشان به جوانان ما را بر آن داشت تا در آستانه سی و چهارمین سالگرد ارتحال ملکوتی ایشان با تأمل و تدبر در پیامها، اعلامیهها، سخنرانیها و وصیتنامه ایشان خاطره نسیم جانبخش و روحافزای کلام و پیام آن مرد الهی را در ذهن مشتاقان ایشان زنده کنیم.
در سخنرانیها
امام خمینی صبح روز هفدهم اسفند ۱۳۵۷ دانشآموزان و کادر دبیرستان حکیم نظامی قم بیان کردند: «من واقعا گاهی وقتها که میبینم، بعضی از این جوانها این طور – مشتاق – هستند، من خجلت میکشم که اینها چه میگویند، ما چه میگوییم، اینها چه حالی دارند، ما چه حالی داریم. اینها را خدا به دست ما داده، این کار، کاری است الهی.
شما جوانها و سایر جوانها امید من هستید. نوید من هستید. من امید آن را دارم که شماها با علم و عمل، با علم وتهذیب نفس، با علم و عمل صالح، بر مشکلات خودتان غلبه کنید. با اتکال به ایمان و اعتماد به اسلام و قرآن کریم دست خائنین را قطع کردیم و اگر تتمهای باشد، قطع میکنیم، ان شاءالله.»
امام امت در دیدار دانشجویان مسلمان مقیم آمریکا و کانادا در نجفاشرف با ایشان که در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۱ انجام شد، خطاب به آنان بیان کردند: «مجاهدات و کوششهای خستگیناپذیر شما جوانان روشن ضمیر مسلمان در راه درک صحیح اسلام و شناسایی حقیقت قرآن کریم موجب امیدواری و خرسندی مسلمانان بیدار است.
بر شما جوانان مسلمان لازم است که در تحقیق و بررسی حقایق اسلام در زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و غیره اصالتهای اسلامی را در نظر گرفته و امتیازی که اسلام را از همهی مکاتب دیگر جدا میسازد، فراموش نکنید. مبادا قرآن مقدس و آیین نجاتبخش اسلام را با مکتبهای غلط و منحرف کنندهای که از فکر بشر تراوش کرده است، خلط نمایید.
در پیام مکتوب
ایشان در پیام مکتوبی که در مورخه ۳۱ شهریور ۱۳۶۰ آستانه بازگشایی مدارس کشور نوشتند، خطاب به دانشآموزان، دانشجویان، جوانان، معلمان و استادان دانشگاه تاکید کردند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروهها که میخواهند با اسم اسلام پایههای آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط نمیشود اسلام شناس شد. اینان با تفسیر انحرافی چند جمله و چند آیه، آیات و جملات صریح را که مخالفت واضح با مرام انحرافی و التقاطی آنان دارد، انکار مینمایند و در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است، تا راه را برای رهبران غربی و شرفی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایههای کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند.
ای جوانان عزیز. هوشیار باشید و با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقین بلندگوی غرب و منحرفین بلندگوی شرق را بررسی نمایید… د. اینان از اول تاکنون، اسلام را وسیله اهداف شوم خود کردهاند… د. از خداوند متعال بیداری و هوشیاری هر چه بیشتر نسل جوان را خواستار و رشد و تعالی علمی و اخلاقی آنان را خواهانم.»
در پیام نوروزی
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در اولین روز نوروز ۱۳۵۹ خطاب به آحاد ملت ایران به خصوص روحانیون و جوانان، نوشتند: «من به روحانیین محترم در هر جا هستند، اعلام میکنم، ممکن است شیاطین با ایادی خود، تبلیغات سوئی علیه جوانان عزیز خصوصا جوانان دانشگاهی بکنند. باید روحانیون بدانند که امروز تکلیف آن است که همه قشرهای ملت دست به دست هم داده و علیه قدرتهای شیطانی و مستکبرین کوشش نموده و در صف واحد، نهضت اسلامی را جلو رانده و استقلال و آزادی را چون جان عزیز خود نگهبانی کنید.»
امام خمینی در آستانه برگزاری رفراندم تعیین نظام سیاسی کشور در نهم فروردین ۱۳۵۸ در جمع افسران، درجهداران و تکنسینهای مرکز کامپیوتری نیروی زمینی ارتش، خطاب به جوانان تاکید کردند: «درود بر شما جوانان نیرومند. سلام بر شما سربازان اسلام. من از شما تشکر می کنم که در صف اسلام دِیْن خودتان را به اسلام ادا کردید و خواهید کرد.
چرا ما را از شما دور نگه داشتند؟ چرا در مدت ۵۰ و چند سال ما شما را نباید ببینیم و شما ما را نباید ببینید؟ جز این بود که ما میخواستیم شما را مستقل، آزاد و مملکت شما دست خودتان اداره بشود. کشور شما به دست خودتان اداره بشود و آنها نمیخواستند این مسائل را ولهذا روحانیت را از شما جدا کردند و شما را از روحانیت.
چرا اینها میخواستند با اسلام شما آشنا نباشید؟ چرا اینها میخواستند با روحانیت روبهرو نشوید؟ آنها اسلام را مخالف مصلحت خودشان میدانستند. روحانیت را مخالف حرفهایی که میخواستند بزنند میدانستند. آنها میخواستند مخازن ما را ببرند؛ اسلام و روحانیت مخالف بود. آنها میخواستند ارتش ما را تَبَع ارتش اجنبی قرار دهند، اسلام و روحانیت مخالف بود.
روحانیت مخالف بود با این رژیم طاغوتی. از اول که این رژیم پیدا شد، قیامهای پیدرپی روحانیت از اصفهان، از آذربایجان، از سایر بلاد ایران، از خراسان ـ قیامهای پی درپی ـ نشان دهندۀ این مطلب بود که روحانیت با این رژیم مخالف بود. چرا مخالف بود؟ برای اینکه این رژیم، رژیم شیطانی بود و در نظر داشت مملکت ما را عقب نگه دارد.
چرا مملکت ما را نگذاشتند جلو برود؟ چرا نیروهای انسانی ما را نگذاشتند شکوفا بشود؟ برای اینکه آنها از انسان میترسند. اجنبیها نمیخواهند در این بلاد انسان باشد.
آنها میدانند که اگر یک انسانِ متعهد باشد نمیگذارد اینها آنطور که میخواهند عمل کنند، نمیگذارند که همه چیز ما را به باد بدهند. آنها نگذاشتند دانشگاههای ما شکوفایی پیدا کند. آنها حوزههای دینی ما را نگذاشتند اعمال خودشان [را] برای اسلام و برای مسلمین دنبال کنند.
شما جوانان تاکنون در این نهضت شرکت داشتید؛ من به شما درود می فرستم لکن نیمه راه است؛ راه باز باقی مانده است. شما جوانها، شما نیروهای جوان باید این نیمه راه دیگر را هم با قدرت پیش ببرید. باید با وحدت کلمه، با اسلام، با ایمان، از این نهضت تا اینجا که آمده اید، از اینجا به بعد هم جلو بروید. باید همۀ ریشه های استبداد و ریشه ای استعمار را از این مملکت بکَنید؛ باید این مملکت را پاکسازی کنید. این مملکت عقب مانده است، این مملکت اقتصادش ورشکسته است، این مملکت الان آشفته است [و] به نیروی شما جوانها باید این مملکت اصلاح بشود. ما همه مسئول هستیم؛ ما همه باید دنبال این کار را بگیریم تا به آخر برسانیم. »
امام خمینی در جمع محسن رضایی و احمد سالک فرمانده وقت سپاه و سرپرست وقت بسیج مستضعفان، مسوولان پایگاههای مقاومت و اعضای بسیج سپاه پاسداران و مربیان بسیج در سراسرکشور که در تاریخ ۲۸ آذر ۱۳۶۱ برگزار شد، بیان کردند: «پاسداران عزیز ما و ارتش ما و ژاندارمری ما و شهربانی ما آن طور در مقابل دشمنان ایستادند اما ارتش پهلوی آنوقت در مقابل اجنبی آنطور زبون بودند.
جوانهای ما در مقابل آمریکا ایستادهاند و شعار میدهند و میگویند که «مرگ برآمریکا». نکته اینکه این تحول در ارتش پیدا شد، این تحول در سپاه پاسداران پیدا شد، جوانهایی که قبل از این انقلاب در فکر این معنا نبودند اصلا که جنگی کنند و جهات جنگی را داشته باشند و نظامی باشند، در بین مردم خودشان سربلند بایستند و حفظ کنند مردم را، این چیست؟ فرق مابین این دو زمان چی است؟
این فرق در فرهنگ است. فرهنگ ما در آن زمان با زبان فرهنگ ما در این زمان فرق کرده است. شما از دانشگاه شروع کنید تا ادارات دولتی، تا ارتش، تا ژاندارمری آنوقت و تا همۀ اینها و تا تودههای مردم، جوانها؛ ببینید که ارتش ما و سایر قشرهای ملت و دولتی، مجلس آنوقت و دولت آنوقت و همۀ اینها در اثر فرهنگ وارداتی چه بودند؟»
ایشان در دیدار با خانوادههای شهدا، مفقودان، جانبازان و اسرا که در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۶۲ انجام شد، اظهار کردند: «آفرین بر این قدرت ایمان و قوت بازوی عزیزان و صدها آفرین بر امتی که خود را و جوانان خود را از لجنزار و کانون فساد و تیره روزی که رژیم ستمشاهی برای آنان فراهم کرده بودند، رها ساخته و به اوج عظمت و معنویت رساندند… درود بر مادران و و همسران و فرزندان و بستگان شهدا و جانبازان و جوانان برومند جبههها و سلام بر معلولین و مفقودین و اسرای عزیزی که افتخار اسلام و میهن اسلامی خویش میباشند و رحمت خداوند بر این دامنهای پاکی که پرورانندۀ این جوانان شیردل میباشند.»
در وصیتنامه
ایشان در وصیتنامه خود خطاب به جوانان کشورمان بیان کردند: «برادران. شما این اوراق را قبل از مرگ من نمیخوانید. ممکن است پس از من بخوانید. در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما، جوانان شایستهای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید.
از خداوند غفور میخواهم شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید، که اوهادی و رحمان است.
… و از جوانان، دختران و پسران میخواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را ولو با تحمل زحمت و رنج فدای تجملات و عشرتها و بیبند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عُمال بیوطن به شما عرضه میشود نکنند؛ که آنان چنانچه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان به چیز دیگر فکر نمیکنند؛ و میخواهند با این وسایل و امثال آن شما را عقب مانده، و به اصطلاح آنان «نیمه وحشی» نگه دارند.
… نصیحت مشفقانه من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت میکنند متحد شوید و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شر مخالفین نجات پیدا کند و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید.
تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمیکنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرتطلبی خویش مینمایند؟
شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است.
و میدانید که شما – غرب – قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجهای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است، ادا کردم و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما میرسد و شائبه قدرتطلبی در آن نیست، گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید.
نکتهی دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقهام به جوانان عرض میکنم، این است که در مسیر ارزشها و معنویات، از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید و هیچگاه و تحت هیچ شرایطی، خود را بینیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سختترین شرایط، همواره با دلی پر از امید و قلبی سرشار از عشق و محبت، به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند، زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعیدها دیدهاند و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بودهاند و در شرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت، به یأس و ناامیدی رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نمودهاند.
علما و روحانیون انشاءالله به همهی ابعاد و جوانب مسؤولیت خود آشنا هستند، ولی از باب تذکر و تأکید عرض میکنم، امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامیمان، احساس میکنند که میتوانند اندیشههای خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامیبیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز، حرفهای آنان را بشنوند و اگر بیراهه میروند با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که نمیشود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فورا اَنگ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت.»
منابع:
صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۴۶
صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۵۱
صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۳۲۶ـ۳۲۷
صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۰۹ و ۵۰۱
صحیفه امام، ج ۱۵، صص۲۴۶-۲۴۷
صحیفه امام، ج ۲، ص ۴۳۷ – ۴۳۹
صحیفه امام، ج ۶، ص ۳۵۰ – ۳۵۱، ۴۴۹ و ۵۰۶
صحیفه امام، ج ۲۱، صص ۹۷، ۹۸، ۴۱۱، ۴۱۲، ۴۱۷ و ۴۳۸
انتهای پیام