خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «خط مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی درباره بازه زمانی مرداد ۱۳۶۳ تا دیماه ۶۵ از زندگی حسن طهرانیمقدم پدر موشکی ایران است. اینکتاب طی سالهای ابتدایی دهه ۱۳۹۰ چاپ شد و در سالهای پایانی ایندهه به انتشارات شهید کاظمی واگذار شد.
مطالعه اینکتاب در خلاصهترین حالت به اینجا میانجامد که مخاطب متوجه شود ایران چگونه کشوری موشکی شد و در حالیکه روزگاری سنگینترین سپاه پاسدارانش خمپاره بود، موفق شد در جمع کشورهای دارنده تکنولوژی موشک قرار گرفته و قدرت بازدارندگی خود را بالا ببرد.
شهید حسن طهرانیمقدم، اوایل سال ۱۳۶۰ وارد آبادان شد و کار با خمپاره را آغاز کرد. برهه مورد اشاره، زمانی است که خمپاره، مهمترین سلاح سپاه پاسداران بود که البته تعداد معدودی قبضه خمپاره در اختیار داشت و در آبادانِ محاصرهشده، ۳ تیم خمپاره وجود داشت که گلولههای خود را بهطور سهمیهای از ارتش دریافت میکردند و سهمیه هر روز نیز یکگلوله بود. در آنروزگار کسی تصور نمیکرد روزی سپاه دارای توپخانه و سپس سلاحی مانند موشک دوربرد شود.
در پرونده کوچکی که برای بررسی اتفاقات تاریخی موشکیشدن ایران و کتاب «خط مقدم» باز میکنیم، زحمات شبانهروزی حسن طهرانیمقدم و تیمش را در سوریه، ایران و لیبی و سپس در کره شمالی مرور میکنیم. اما بد نیست برای مقدمه به اینموضوع اشاره کنیم که با اجرای موفقیتآمیز عملیات فتحالمبین بود که تعداد زیادی از توپهای ارتش بعث عراق به تصرف نیروهای ایرانی درآمدند و توپخانه سپاه تشکیل شد. شهید حسن باقری که بهعنوان یکی از نوابغ جنگ شناخته میشود، باور داشت تنها فردی که میتواند توپخانه سپاه را تشکیل دهد، طهرانیمقدم است. به همیندلیل او را به محسن رضایی فرمانده وقت سپاه معرفی کرد و غلامعلی رشید نیز او را احضار کرد و حکم راهاندازی توپخانه را به او ابلاغ کرد. اما اینابلاغ بهمعنای تشکیل یکواحد جدید و حل مشکلات نبود. چون توپهای غنیمتی ساخت شوروی بودند. در حالیکه توپهای باقیمانده از خریدهای محمدرضا پهلوی، آمریکایی بودند. به اینترتیب طریقه کار با توپهای غنیمتی، توسط اسرای عراقی به دست آمد و اینتوپها عملیاتی شدند.
با شروع جنگ شهرها که عملیات بمبارانهای هوایی و موشکباران شهرهای ایران را شامل میشد، نیاز به مقابلهبهمثل با صدام احساس میشد و توپهایی که از خط مرزی حداکثر بصره را هدف قرار میدادند، قدرت بازدارندگی چندانی نداشتند. بههمیندلیل قدم بعدی تشکیل واحد موشکی سپاه بود که اینماموریت به عهده حسن طهرانیمقدم گذاشته شد.
مشروح اولینقسمت از بررسی کتاب «خط مقدم» شامل بازه مورد اشاره از زندگی و کارنامه طهرانیمقدم، در ادامه میآید؛
* اولینسفر و شروع ماجرا
مرداد سال ۱۳۶۳ دعوتی از جانب سران سوریه و لیبی به وزارت سپاه رسید و موجب شد محسن رفیقدوست وزیر سپاه تعدادی از فرماندهان سپاه را با خود به ایندو کشور ببرد. به اینترتیب ۲۵ مسافر بویینگ هفتصدوسیوهفتی که از تهران برخاست و در دمشق نشست، از فرماندهان سپاه و مسئولان وزارت سپاه بودند. حسن طهرانی مقدم فرمانده وقت توپخانه سپاه و حسن شفیعزاده معاونش هم از مسافران اینهواپیما بودند. بهجز اینفرماندهان، سفرای ایران در سوریه و لیبی، یحیی رحیم صفوی، محمد باقری و احمد وحیددستجردی هم در اینسفر حضور داشتند. دو فروند فانتوم F4 اینهواپیما را را تا گذشتن از ترکیه و ورود به آسمان سوریه همراهی کردند که علت ایناسکورت اینگونه مطرح شده که با وجود بیطرف بودن ترکیه احتمال شیطنتهایی از جانب اینکشور به نفع عراق وجود داشت.
این، اولینسفری بود که حسن طهرانیمقدم به سوریه میرفت. او ششماه پیشتر در هشتم بهمن ۱۳۶۲ ازدواج کرده و البته دو روز پس از مراسم عروسی، راهی اهواز و جبهه شده بود. مشغله و گرفتاریهای جنگ هم باعث شده بود موفق شود روز ۱۲ فروردین ۱۳۶۳ به خانه برگردد.
در قدم بعدی، رفیقدوست، طهرانیمقدم را سرگروه بازدید از دانشکده آموزش توپخانه کرد که در شهر حلب قرار داشت. در ایندیدار نوع آموزش توپخانه و تعداد افسران و نوع توپخانهها و موشکهای موجود در ارتش سوریه برایشان تشریح شد. تنها چیزی که در دانشکده قدیمی توپخانه سوریه برای طهرانیمقدم جالب بود، سیستم هدایت آتش الکترونیکی و میدان تیر بزرگ بود طهرانیمقدم در اینسفر اول به سوریه، از توپخانه ساحلی، تجهیزات و موشکهای نیروی دریایی ارتش سوریه در بندر لازقیه بازدید کرد. او تا آنروز هیچ موشکی را از نزدیک ندیده بود. به همیندلیل در بازدید یکروزه خود، سوالات زیادی از نظامیان سوری پرسید. در قدم بعدی، رفیقدوست، طهرانیمقدم را سرگروه بازدید از دانشکده آموزش توپخانه کرد که در شهر حلب قرار داشت. در ایندیدار نوع آموزش توپخانه و تعداد افسران و نوع توپخانهها و موشکهای موجود در ارتش سوریه برایشان تشریح شد. تنها چیزی که در دانشکده قدیمی توپخانه سوریه برای طهرانیمقدم جالب بود، سیستم هدایت آتش الکترونیکی و میدان تیر بزرگ بود.
اتحاد جماهیر شوروی مانند دیگر کشورهای تحت نفوذش، به سوریه هم موشک اسکاد بی فروخته بود که ۳۰۰ کیلومتر برد داشت. در آنمقطع زمانی، دوربردترین سلاحهای ایران، نقاطی در فاصله ۲۴ تا ۳۰ کیلومتری را هدف قرار میدادند و بیشترین برد توپهای سپاه بهسختی تا بصره میرسید. شرایط جنگ هم طوری بود که ایران باید به هر نحوی شده بغداد را هدف قرار دهد. به همیندلیل تا پیش از سفر به سوریه، طهرانی مقدم به فکر ساختن توپی مثل توپهای ناوارون افتاده بود. در شرایطی که ایران هرگز دستش به موشک و سلاحهای به روز و پیشرفته نمیرسید، سلاحی چون ناوارون هم غنیمت بود. آنزمان تکنولوژی موشک فقط در دست دو کشور ابرقدرت بود. طهرانیمقدم آنطور که از خاطرات و روایات دوستانش برمیآید، میدانست آمادهسازی و پرتاب موشک به اینسادگی نیست که با دستکاری و اصطلاحاً انگولککردن یادش بگیرند. بنابراین نیاز به یکدوره آموزشی جدی بین فرماندهان سپاه احساس میشد.
دوشنبه ۱۵ مرداد ۶۳ آخرین روز حضور فرماندهان و مسئولان وزارت سپاه در سوریه بود که به بازدید از پادگان زبدانی گذشت. علت بازدید از اینمکان هم این بود که هنوز تیم محدودی از باقیماندههای لشکر ۲۷ محمدرسول الله در اینپادگان مستقر بود.
* انبارهای پر از موشک لیبی
فرماندهان سپاه صبح روز بعد عازم لیبی شدند. «برخلاف سوریها که در هر روز چند بازدید را هماهنگ کرده بودند، در لیبی فقط سه بازدید وجود داشت: بازدید از مدرسه دریایی و مدرسه هوایی و مدرسه توپخانه و موشکها.» (صفحه ۴۶) با ورود به لیبی و شروع بازدیدها، طهرانی مقدم متوجه شد لیبی هم مثل سوریه از نظر توپخانه چیزی اضافهتر از ایران ندارد. اما انبارهایش پر از موشکهای دوربرد اسکاد بی است که از شوروی خریداری شدهاند. بههمیندلیل طهرانیمقدم تصمیم گرفت راههای دستیابی و کانال مناسب رسیدن به اینموشکها را بررسی کند.
* احضار به دفتر رحیم صفوی و تشکیل گروه حدید
مهر سال ۱۳۶۳ و پس از بازگشت به ایران بود که توسط رحیم صفوی احضار شد. رحیم صفوی پس از سفر اول، یکبار دیگر هم به سوریه و لیبی رفته بود. او به طهرانیمقدم گفت تیمی را برای دیدن دوره آموزشی موشک اسکاد بی به سوریه آماده کند. چون امیدهایی برای گرفتن موشک از لیبی به وجود آمده بود. محل آموزش سوریه عنوان شد و رحیم صفوی گفت سوریه برای کمککردن آمادهتر از لیبی به نظر میرسد. در آنمقطع دوسال از تأسیس توپخانه سپاه میگذشت.
چندی پیشتر، آیتالله هاشمی رفسنجانی از رفیقدوست خواسته بود با حافظ اسد درباره گرفتن موشک صحبت کند و اسد در جلسه علنی که دولتمردان و شاید نامحرمان حضور داشتند، چیزی از اینموضوع را به روی خود نیاورد. اما در خلوت به رفیقدوست گفت «تمامی کم و زیادشدن سلاحها و آرایش نظامیمان تحت نظارت شوروی انجام میشود و با وجود اینکه ما علاقهمند به پیروزی شما در جنگ هستیم، ولی به هیچ وجه امکان دادن موشک به شما را نداریم؛ یعنی در اصل، چنین اجازهای به ما داده نمیشود.» (صفحه ۵۵) اینماجرا در جلد اول خاطرات محسن رفیقدوست که انتشارات سوره مهر منتشر کرده نیز بهنقل از وی نقل شده است.
اینپیشنهاد برای ایران که در محدودیت شدید بود و شاید در آینده موفق میشد موشکی از لیبی یا کشوری دیگر دریافت کند، غنیمت بود. چون یکماه پیشتر از صحبتهای رحیم صفوی با طهرانی مقدم، دو تن از نیروهای وزارت سپاه به لیبی رفته و منتظر و البته معطل دریافت موشکها بودند بههرحال حافظ اسد به رفیقدوست گفت نمیتواند به ایران موشک تحویل دهد اما میتواند ترتیب برگزاری یکدوره آموزشی را برای ایرانیها بدهد تا طریقه آمادهسازی و پرتاب موشک را فرا بگیرند. اینپیشنهاد برای ایران که در محدودیت شدید بود و شاید در آینده موفق میشد موشکی از لیبی یا کشوری دیگر دریافت کند، غنیمت بود. چون یکماه پیشتر از صحبتهای رحیم صفوی با طهرانی مقدم، دو تن از نیروهای وزارت سپاه به لیبی رفته و منتظر و البته معطل دریافت موشکها بودند.
رحیم صفوی، امیرعلی حاجیزاده را که از سال ۶۰ وارد سپاه شده بود، بهعنوان جانشین طهرانیمقدم به او پیشنهاد داد تا وقتی خودش حضور ندارد، مدیریت کارها را به عهده بگیرد. نام «گروه حدید توپخانه سپاه» را هم پیشنهاد داد. حاجیزاده بهعنوان جانشین گروه حدید، اولین عضو اینگروه بود و چندروز بعد در جلسهای با حضور علی شمخانی قائم مقام سپاه شرکت کرد. در اینجلسه اعلام شد از این به بعد در هر جمعی حتی جمعهای خصوصی برای اشاره به فعالیتهای گروه حدید از کلمه رادار استفاده شود.
* گروه حدید به سوریه میرود؛ ۱۳ نفری که جور یک تیپ را کشیدند
برای هر پرتاب موشک اسکاد بی، حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر نیرو لازم بود. طهرانیمقدم با تکمیل فهرست اعضا و رساندنشان به ۱۳ نفر تلاش خود را برای پیدا کردن مترجم خوب آغاز کرد. با اضافهشدن دو تن مترجم به گروه، تیم حدید با ۱۵ نفر به سوریه اعزام میشد. افراد منتخب برای حضور در دوره چیزی از جزئیات نمیدانستند و فقط به آنها گفته شده بود برای آموزش به سوریه میروند.
بهدلیل تهیهنشدن ارز، پرواز گروه حدید دو روز عقب افتاد. علت اینتاخیر نیز این بود که بهدلایل امنیتی نباید در سوریه ارز تهیه میکردند.
با ورود به سوریه، سوریها علاوه بر اسکاد بی، برای آموزش موشک فراگ ۷ هم اعلام آمادگی کردند. دورهای که در نظر گرفته شده بود، ۶ ماهه بود اما بهدلیل تأکیدی برای که برای پاسخگویی سریع به حملات موشکی عراق وجود داشت، طهرانیمقدم گفت میتوانند دوره را دوماهه و حتی یکماهه تمام کنند. یکتیپ موشکی از ۵ گروه تخصصی تشکیل میشد که هر گروه باید پنجشش نفر نیروی متخصص میداشت. پنج تخصص ارائهشده در دوره آموزشی عبارت بودند از: پرتاب، تست، فنی، هدایت و هواسنجی. با اینحساب یکتیپ برای انجام کامل کار که آمادهسازی و پرتاب موشک بود به ۳۰ تا ۴۰ نفر نیروی آموزشدیده نیاز داشت. در صورتیکه اعضای گروه حدید که برای آموزش به سوریه رفتند، ۱۳ نفر بودند. بنابراین قرار شد هرکدام از نیروها بهجای یکتخصص، در کلاسهای چند تخصص شرکت کند. برای کوتاهکردن دوره به ۲ ماه هم باید کلاسها بهصورت همزمان برگزار میشد. بهدلیل وجود اینشرایط، دو مترجم نمیتوانستند همزمان در همه کلاسها شرکت کنند. بنابراین طهرانی مقدم با مشکل پیدا کردن یکمترجم دیگر روبرو شد. اینمشکل باعث شد یکی از اعضای گروه به ایران برگردد و با خود مترجمی را به سوریه ببرد.
همزمان با ایناتفاقات در سوریه، احمد وحید دستجردی مدیرکل اقلام دفاعی وزارت سپاه و دستیارش حسین جعفری که برای پیگیری و گرفتن موشکها در لیبی به سر میبرد، همچنان با اضطراب تحویل یا عدم تحویل موشکها دست به گریبان بود. بنا بود موشکها دو هفتهای تحویل داده شوند. اما انتظار ایندو از چندماه گذر کرده بود. مدتی قبل، با سفر آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت به لیبی، قذافی در چادر جلسات خود وعده تحویل موشک به ایران را قطعی کرده بود. محسن رفیقدوست هم پیش از رفتن به الجزایر که مقصد بعدی هیئت ریاست جمهوری بود همهچیز را برای وحید دستجردی توضیح داد و سپرد تا موشکها را نگرفتهاند به ایران برنگردند.
طهرانیمقدم در خلال آموزشهایی که سوریها ارائه کردند، متوجه شد مستشاران روس، اطلاعات موشکی را فقط در حد اپراتوری منتقل کردهاند. بههمیندلیل سر کلاسها استادان را سوالپیچ کرده و مطمئن شده بود چیزی از طرز کار، نوع دستگاهها و مدارهای اسکاد بی نمیدانند تا مترجم جدید به سوریه برسد تیم طهرانی مقدم بازدیدی از لبنان انجام داد. به اینترتیب به پادگان زبدانی رفته و سپس به بعلبک رفتند. همزمان با ایناتفاقات، حاجیزاده در ایران مشغول انتخاب نقطه مناسب برای برپایی پایگاه موشکی بود. برای اینکه برد موشکها به بغداد برسد، یکی از بهترین گزینهها، کرمانشاه بود. حاجیزاده با تلاش و پیگیری زیاد موفق شد نیمی از پادگان شهید منتظری را برای مأموریتهای موشکی حدید تحویل بگیرد. موضع پرتاب هم باید طوری میبود که از بیرون دید نداشته باشد و ترجیحاً لابهلای تپهها و کوهها محصور باشد. همچنین نزدیک شهر هم نباشد. برای نگهداری از موشکها به مکانی مخفی نیاز بود. این کار با کندن تونل در دل کوهی که کنار پادگان شهید منتظری کرمانشاه قرار داشت، انجام شد. کمی بعد هم گروه حفاظت اطلاعات حدید تشکیل شد.
دو ماه دوره فشرده برای آموزش اسکاد بی و یکهفته برای آموزش فراگ ۷ در نظر گرفته شد. سوریها پیشتر در همانپادگانی که نیروهای ایرانی را آموزش میدادند، گروهی از یمن جنوبی را هم آموزش داده بودند. گروهی از استادان هم در دورهای برای آموزش تکنیسینهای لیبیایی به لیبی رفته بودند. طهرانیمقدم در خلال آموزشهایی که سوریها ارائه کردند، متوجه شد مستشاران روس، اطلاعات موشکی را فقط در حد اپراتوری منتقل کردهاند. بههمیندلیل سر کلاسها استادان را سوالپیچ کرده و مطمئن شده بود چیزی از طرز کار، نوع دستگاهها و مدارهای اسکاد بی نمیدانند. بلکه تنها علمی که در اینزمینه دارند، آمادهسازی و شلیک موشک است. روسها بهعنوان مستشار خارجی در پادگان رفت و آمد داشتند و با معیوبشدن کوچکترین قطعهای، سوریها را کنار زده و بدون اینکه اطلاعاتی ارائه کنند، آن را تعمیر میکردند.
در ادامه روند برگزاری کلاسها، با پیدا شدن یکمترجم دیگر از بین نیروهای خانه سپاه در سوریه، کار آموزش روانتر شد و سرعت گرفت.
برنامه روزانه نیروهای حدید در پادگان سوریه این بود که هر روز پس از نماز صبح که طهرانیمقدم به کوه نزدیک پادگان میرفت بهصف پشت سرش حرکت کنند و ضمن خواندن سرودهای حماسی، تا روشنشدن هوا به کوهنوردی و تربیت بدنی بپردازند. طهرانیمقدم از کندی روند تشکیل کلاسها ناراحت بود اما اینناراحتی با شنیدن خبری خوش تاحدودی کمتر شد؛ اینکه سرتیپ سوری توانسته بود از مقامات بالای ارتش، اجازه بگیرد ایرانیها بتوانند مطالب کلاسها را ضبط و در برخی موارد عکسبرداری کنند. به اینترتیب بهجای نقاشی اجزای موشک میتوانستند از قطعات آن عکس بگیرند. طهرانیمقدم هم که تاکید زیادی روی درسخواندن و مطالعه نیروها داشت، از سوریها درخواست کرد اساتید دوره آموزشی، پایان هر هفته از درسهای آنهفته امتحان بگیرند. بینظمیها باعث شد طهرانیمقدم برای جلوگیری از ادامه آنها این هشدار را بدهد که عوارض سهبار اول بینظمی، تذکر و بار چهارم اخراج از گروه و بازگشت به ایران خواهد بود.
فرماندهان سپاه و وزارت سپاه همراه با محسن رفیقدوست در هواپیما – سفر به سوریه و لیبی
با پایان دوره، مسئولین سوری گفتند کسی از ایرانیهای شرکتکننده در دوره اجازه ندارد جزوه یا تصویر یا نوار صوتی ضبطشدهای از کلاسها را با خود ببرد. همچنین مستشاران روس گفته بودند ایرانیها اجازه ندارند تست کلاهک بزنند و به همیندلیل باعث انحلال کلاسهای تست کلاهک انفجاری موشک شده بودند. اینماجرا باعث خشم شدید طهرانیمقدم شد که با اعتراض تندی به مسئولان سوری برخورد کرد. در نتیجه سرتیپ ترکی عزالدین یکی از فرماندهان سوری از طهرانیمقدم و گروه ایرانی عذرخواهی کرد و اجازه داد تیم حدید در عملیات تست سالیانه موشکها بهعنوان ناظر افتخاری حضور داشته باشد. تست سالیانه یک مانور پرتاب موشک واقعی با تمام جزئیاتش بود که روز شنبه ۲۴ آذر ۶۳ انجام شد.
دوره اسکاد بی به پایان رسید و گروه ایرانی باید صبر میکرد دوره موشک فراگ ۷ نیز به پایان برسد. طهرانی مقدم دوره اینموشک را بهخاطر سادهتر بودن و شباهتش به توپخانه، از یک ماه به یک هفته کاهش داد و حضور در آن را برای نیروهای حدید اختیاری اعلام کرد.
خبر خوب برای طهرانیمقدم و گروهش این بود که با هماهنگیهایی که انجام شد، سوریها جزوههای آموزشی را به سفارت ایران تحویل دادند تا از طریق پست سیاسی و محرمانه به ایران ارسال شوند. با رسیدن جزوهها به ایران طهرانی مقدم، تیمی را برای تهیه یککتاب آموزشی از اینجزوهها در نظر گرفت.
فرمانده اینگروه مردی بهنام سلیمان بود که در بدو ورود به ایران از اقامت در هتل آزادی سر باز زد و هتل بهتری خواست. به همیندلیل هتل استقلال (شرایتون سابق) که آنزمان بزرگترین هتل پنجستاره ایران بود برای اقامت سلیمان در نظر گرفته شد و افراد گروهش نیز در منزلی در ونک اسکان داده شدند با گذشت دو ماه از بازگشت نیروها از سوریه، امتحاناتی از اعضای گروه حدید گرفته شد که طهرانیمقدم طهرانی مقدم از نتیجهشان راضی نبود. در نتیجه با جدیت با نیروها برخورد کرد و برای پنجروز بعد امتحان مجدد گذاشت.
* موشکها تحویل گرفته میشوند
در ادامه، حسین جعفری ۸ موشک ۱۱ متری اسکاد بی از انبار ارتش لیبی تحویل گرفت و آنها را همراه کلاهک جنگی، تجهیزات زمینی، سوخت و متخلفاتشان در یکی از انبارهای فرودگاه طرابلس قرار داد تا هواپیمای باری ۷۴۷ ایران برسد. کار بارگیری موشکها دو هفته طول کشید و از لود مسترهای (مسئولان بارگیری) ارتشی باسابقه که بازنشسته اما راضی شده بودند در مأموریت شرکت کنند استفاده شد. لود مسترها در شب دوازدهم با توسل به معصومین و توکل موفق شدند دو فروند از موشکها را بار بزنند. «ظرفیت هواپیما همانقدر (دو موشک) بود. به اضافه سوختها که باید جدا از هم کنار موشکها گذاشته میشدند و میزان تبخیرشان هم کنترل میشد.» (صفحه ۱۷۳) به اینترتیب هواپیمای ۷۴۷ باید چهاربار دیگر میرفت و بارش را پیاده میکرد و برمیگشت تا همه ۸ موشک را به ایران منتقل کند.
برای میزبانی از موشکها دو شلتر یکی در پایگاه یکم شکاری مهرآباد و دیگری در پایگاه سوم شکاری همدان در نظر گرفته شد. بهجز ۷۴۷ باری که در مهرآباد به زمین نشست، «دو هواپیمای ایلوشین ۷۶ لیبی که یکی حامل گردان موشکی و یکی حامل تجهیزات بود، اوایل آذر ۶۳ در پایگاه شهید نوژه همدان فرود آمدند. هیچکس نباید از محموله آنها باخبر میشد.» (صفحه ۱۹۰)
مشکل مهمی که اینمیان وجود داشت، این بود که با اینکه تیم حدید آموزش کامل استفاده از موشکها را پشت سر گذاشته بود، لیبی یکگروه ارزیاب برای شلیک موشکها به ایران اعزام کرد که کار آمادهسازی و شلیک موشک باید توسط و زیر نظر آنها انجام میشد. فرمانده اینگروه مردی بهنام سلیمان بود که در بدو ورود به ایران از اقامت در هتل آزادی سر باز زد و هتل بهتری خواست. به همیندلیل هتل استقلال (شرایتون سابق) که آنزمان بزرگترین هتل پنجستاره ایران بود برای اقامت سلیمان در نظر گرفته شد و افراد گروهش نیز در منزلی در ونک اسکان داده شدند. تکبر و عیب و ایرادهایی که گروه لیبیایی در ابتدای حضور در ایران نشان دادند، باعث شد امیرعلی حاجیزاده برای آمادهشدن هرچه سریعتر سولههای موشک در پادگان شهید منتظری، خود آستین بالا زده و کف سولهها را آب و جارو کند. ایناتفاقات در حالی در جریان بودند که سلیمان میگفت علاوه بر فراهمبودن امکانات رفاهی و شرایط مطلوب برای نیروهایش و عدم دخالت ایرانیها در کارهای پرتاب، ایران باید گاهی موشکهایی بهسمت عربستان و کویت نیز شلیک کند.
ادامه دارد…