خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: علی معروفی آرانی منتقد فرهنگی و کارشناس حوزه صهیونیسم، یادداشتی با عنوان «غزه در پرتگاه یک فاجعه انسانی؛ رقص اسرائیل زیر تابوت دکترین حفاظت از نسل کشی» نوشته که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
حامیان دیروز دکترین مسؤلیت حفاظت از نسل کشی، امروز بزرگترین حامیان نسل کشی رژیم صهیونیستی در کشتار مردم بی دفاع غزه هستند. آنچه در غزه اتفاق میافتد و دنیا شاهد و ناظر بر آن میباشد یک جنایت وسیع علیه بشریت است، عمق این جنایت به حدی است که مردم بی دفاع و کودکان را هدف قرار داده است.
سکوت مجامع بین المللی و حمایت از چنین جنایتی خود عین همان جنایت است، مطابق با کنوانسیون سازمان ملل متحد که در سال ۱۹۴۸ به تصویب رسید به عنوان «جلوگیری و سرکوب جنایت نسل کشی» آنچه در غزه اتفاق میافتد منطبق بر کنوانسیون مذکور نسل کشی( Genocide) است و طبق اساسنامه دیوان بین المللی کیفری و نیز ماده ۷ اساسنامه مذکور به عنوان جنایت علیه بشریت محسوب میشود.
در ۱۸ اکتبر، مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی (GCR۲P) در نامهای سرگشاده خواستار آتش بس فوری در جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه شد، جنگی که این سرزمین را در “پرتگاه یک فاجعه انسانی” قرار داده است. ظرف یک هفته، بیش از ۴۶۰ سازمان غیردولتی از سراسر جهان برای دفاع از مردم غزه آن را امضا کردند. حتی قبل از جنگ اخیر رژیم صهیونیستی علیه غزه، مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی که در سال ۲۰۰۸ برای ترویج دکترین مسئولیت حفاظت از نسل کشی تأسیس شد، امسال پنج هشدار درباره جنایات انجام شده توسط این مرکز در اراضی اشغالی فلسطین صادر کرد.
گزارش ۳۱ اوت بر ماهیت سیستماتیک نقض حقوق بشر و اقدامات غیرانسانی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی فلسطین، که به جنایت علیه بشریت یا جنایات جنگی، از جمله مجازاتهای دسته جمعی و تحمیل «آپارتاید» تبدیل میشود، تأکید کرد.
جالب است که برخی از سرسختترین حامیان دکترین مسئولیت حفاظت از نسل کشی (GCR۲P)، ایالات متحده و کشورهای اروپایی هستند، که به نظر نمیرسد با ارزیابی این مرکز از وضعیت غزه موافق باشند. آنها همچنین «مسئولیت حفاظت» را در مورد کشته شدن بیرویه مردم فلسطین توسط نظامیان رژیم صهیونیستی بر عهده نمیگیرند. در عوض آنها به طور فعال به جنایات جنگی رژیم صهیونیستی با ارسال تسلیحات نظامی و نیروهای مزدور برای کمک به پیشروی نیروی نظامی در جنگ کمک میکنند و از اصول حقوقی بین المللی که دهها سال صرف ترویج آن شده است، نادیده گرفته میشود.
ظهور مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی
ریشههای دکترین مسئولیت حفاظت از نسل کشی را میتوان در واکنش بین المللی به تکرار قساوتهای جمعی در درگیریها در بوسنی، رواندا، شهروندان ارمنی در آذربایجان و جاهای دیگر در دهه ۱۹۹۰ جستجو کرد.
با توجه به اینکه سازمان ملل بر اساس اصل بازدارندگی از جنایات جمعی تأسیس شده است، گسترش چنین جنایاتی، حتی در قلب اروپا، زنگ خطر را در اردوگاه «دیگر هرگز» به صدا درآورد.
در آستانه پذیرش مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی، بسیاری از بازیگران منطقهای و بینالمللی خود را مجبور به مداخله در درگیریهای داخلی احساس کردند. از اوایل دهه ۱۹۹۰، سازمان وحدت آفریقا (در سال ۲۰۰۲ به اتحادیه آفریقا تغییر نام داد)، از موضعی فعالتر در جهت ارتقای صلح، امنیت، دموکراسی و توسعه در این قاره دفاع کرد.
نهادهای زیرمنطقه ای مانند ECOWAS در غرب آفریقا و IGAD در شرق آفریقا قبلاً به طور فعال در مقابله با درگیریهای طولانی در منطقههای خود شرکت داشتند و اغلب برای پایان دادن به جنگهای داخلی یا معکوس کردن کودتاهای نظامی، مداخله نظامی میکردند. در اروپا، میتوان به مداخله ناتو در کوزوو در سال ۱۹۹۹ به اصول بشردوستانه بین المللی اشاره کرد.
سازمان ملل از بدو تأسیس خود مداخلات بین المللی خود را برای جلوگیری از جنگ انجام داده و به انجام آن تا آنجایی که میتواند ادامه میدهد. با این حال، ایده مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی با مشروط کردن حاکمیت، سنگ بنای سیستم سازمان ملل، فراتر از حفظ صلح بین المللی معمول بود.
این ایده اولین بار در سال ۱۹۹۶ در کتابی با عنوان “حاکمیت به عنوان مسئولیت: مدیریت تعارض در آفریقا” که توسط مؤسسه بروکینگز مستقر در ایالات متحده منتشر شد، مورد بررسی قرار گرفت. نویسنده اصلی، دانشمند و دیپلمات متولد سودانی، فرانسیس دنگ بود.
در گزارشی با عنوان مسئولیت حفاظت در سال ۲۰۰۱، که توسط کمیسیون بینالمللی مداخله و حاکمیت دولتی (ICISS ) تحت حمایت کانادا، به رهبری گرت ایوانز، وزیر خارجه سابق استرالیا منتشر شد، بیشتر توسعه یافت.
این گزارش استدلال میکند که مداخله بینالمللی برای محافظت از غیرنظامیان در برابر جنایات جمعی، از جمله نسلکشی و پاکسازی قومی، تنها زمانی باید اتفاق بیفتد که دولت مستقل مربوطه از انجام این مسئولیت کوتاهی کند. در چنین حالتی، جامعه بین المللی باید سعی کند به کشور آسیب دیده کمک کند یا به طور مسالمت آمیز مداخله کند. مداخله نظامی باید آخرین اقدام متناسب با نیت خوب و چشم انداز معقول موفقیت باشد.
در سال ۲۰۰۵، اجلاس جهانی در مقر سازمان ملل در نیویورک برگزار شد تا به تعدادی از مسائل مهم جهانی رسیدگی شود. مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی یکی از تعهدات اصلی بیان شده در سند نتیجه اجلاس جهانی بود که به اتفاق آرا توسط ۱۷۰ رئیس جمهور و نماینده دولتها امضا شد.
از زمان تصویب، این دکترین در بسیاری از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد مورد استناد قرار گرفت، که با قطعنامه ۱۷۰۶ در مورد دارفور در سال ۲۰۰۶ شروع شد، پس از آن قطعنامههای ۱۹۷۰ و ۱۹۷۳ در مورد لیبی، قطعنامه ۱۹۷۵ در مورد ساحل عاج و قطعنامه یمن – ۲۰۱۴ همه موارد مربوط به این موضوع را مورد استناد قرار دادند.
همچنین قطعنامهای با مداخلات بین المللی در سال ۲۰۱۱ در مورد لیبی در جنگهای داخلی آن کشور صادر شد که واکنش شدید روسیه و چین را برانگیخت و این نگرانی را ایجاد کرد که از آن برای هموار کردن راه برای تغییر عمدی این رژیم به جای اجرای مفاد صلح استفاده شد.
شکست جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی در فلسطین
ماده ۱۳۹ مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی تصریح میکند: «ما آمادهایم تا اقدامات جمعی را بهموقع و قاطعانه از طریق شورای امنیت انجام دهیم، در صورتی که ابزارهای مسالمتآمیز ناکافی باشند و مقامات کشورهای جهان آشکارا از مردم خود در برابر نسلکشی، جنایات جنگی محافظت نکنند، پاکسازی قومی و جنایات علیه بشریت صورت گرفت است».
مورد غزه و فلسطین به وضوح در این تعریف جای میگیرد. برای چندین دهه، شکست آشکار و مکرر قطعنامههای سازمان ملل و شورای امنیت در مورد، اشغالگری رژیم صهیونیستی و حملات بی ملاحظه و نامحدود این رژیم منشور سازمان ملل و مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی را آشکارا نقض کرده است.
اسرائیل در حال ارتکاب تعداد فزاینده ای از جنایات جنگی در این منطقه است: هدف قرار دادن مناطق مسکونی غیرنظامیان و کشتن کل خانوادهها، آواره کردن اجباری بیش از یک میلیون نفر، بمباران عمدی بیمارستانها و مدارس، و محروم کردن عمدی کل جمعیت غیرنظامی از آب، غذا، دارو و سوخت.
غزه عملاً بند جامعه جهانی است. به عنوان یک سرزمین اشغالی، بدون کشور مستقل، بدون دولت و بدون ارتش به رسمیت شناخته شده است؛ دولتی که توسط مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی به عنوان اولین خط برای حفاظت از غیرنظامیان تعیین شده است، وجود ندارد. اشغالگری که این جنایات را بر خلاف همه هنجارها، اسناد و معاهدات بین المللی انجام میدهد.
علاوه بر این، جامعه بین المللی به عنوان یک کل، و سازمان ملل متحد به طور خاص، مسئول مضاعف وضعیت اسفناک فعلی جمعیت بومی فلسطین هستند. در سال ۱۹۴۷، سازمان ملل قطعنامههایی را تصویب کرد که اسرائیل را ایجاد کرد، اما از آن زمان تاکنون نتوانسته است با عواقب اقدامات خود مواجه شود، زیرا دولتهای اسرائیل تمامی مفاد کتاب قواعد بینالمللی را زیر پا گذاشتهاند.
سلب مالکیت و قربانی شدن مداوم فلسطینیان منجر به اقدام قاطع شورای امنیت و سازمان بین الملل نشده است. در واقع، “جامعه بین الملل” همچنان به مجازات فلسطینیها به خاطر بدبختیهایشان ادامه میدهد و آنها را به پناهندگان دائمی در سرزمین خود و در هر جای دیگری تبدیل میکند. بدتر از آن، اعضای این جامعه بینالملل تلاشهای رژیم صهیونیستی برای بیرون راندن فلسطینیها از خانههایشان را اهمیتی نمیدهند، و همچنین از آنها به عنوان پناهنده در سرزمین خودشان و پناه در سازمان ملل خودداری میکنند.
امروز، جامعه جهانی در جنایات غزه شریک است، جایی که غیرنظامیان جایی برای فرار از بمبارانها و موشکها ندارند. جایی برای «پاکسازی قومی» وجود ندارد.
یک دکترین شکست خورده؟
کسانی که در مقابل این توحش در غزه سکوت میکنند، همدست رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا هستند. کسانی که به جنایات اسرائیل کمک میکنند و از آنها حمایت میکنند، مسئول مستقیم این ددمنش و نسل کشی هستند.
تکرار و تأیید لفاظیهای نسل کشی افراطی ترین دولت رژیم صهیونیستی، طوطی وار شدن رجز تبلیغاتی اتحادیه اروپا و کشورهای عربی، ارسال سلاح و تجهیزات سنگین نظامی، پول نقد و حمایت اطلاعاتی مزدوران حاضر و حامی در نبرد غزه برای نسل کشی غیرنظامیان، قطعاً اقدامات جنایتکارانه و توحش در قرن بیست و یکم است.
کریسپین بلانت، یکی از اعضای محافظه کار پارلمان بریتانیا، با تأمل بر این واقعیت، تهدید کرده است که از وزرای دولت بریتانیا به دلیل همدستی در جنایات جنگی رژیم آپارتاید صهیونیستی در غزه شکایت خواهد کرد. قربانیان (مردم غزه) این جنایات باید شکنجه گران رژیم صهیونیستی را به دادگاه کیفری بین المللی بکشانند. از قضا، کشورهایی که قساوتهای رژیم آپارتاید صهیونیستی را ممکن میسازند، برخی از قهرمانان سابق دکترین مرکز جهانی مسئولیت حفاظت از نسل کشی هستند و دیوان کیفری بینالمللی لاهه به عنوان پناهگاه نهایی عدالت علیه فاسدترین متخلفان از قوانین جامعه جهانی هستند.
حمایت رهبران قدرتمندترین کشورها برای بسیج نیرومندترین زرادخانهها و ناوگانهای جهان علیه فقیرترین و مظلوم ترین ساکنان زمین، نمونه بارزی از بداخلاقیهای سیاسی جامعه بین الملل است. به نظر میرسد که منتقدان مرکز جهانی حفاظت از نسل کشی که استدلال میکردند این دکترین همیشه یک مزاحم برای امپریالیسم، شورای امنیت و سازمان ملل است، تحت ادعاهای اخلاقی نادرست بوده است را، توجیه میکند.
نویسنده یادداشت معتقد است که با این شیوه ددمنشانه و توحش جامعه جهانی در قبال مردم غزه موافق نیست. من معتقدم که این دکترین در دورهای ظهور کرده است که غرب به طور کلی و اروپا به طور خاص احساس میکردند که میتوانند اخلاقی عمل کنند. پایان جنگ سرد، همراه با به اصطلاح «انقلاب در امور نظامی»، «امنیت مازاد» ایجاد کرد و باعث شد غرب احساس شکست ناپذیری کند. مانند ابرقهرمانان داستان، آنها میتوانند بدون ترس از هیچ عواقبی برای نجات قربانیان پرواز کنند.
آنچه در حمله حماس به چشم میخورد، نه وحشیانه، بلکه جسارت و شجاعت بود. با این حال، عملیات اخیر حماس در ۷ اکتبر حرفهای بودن و پیچیدگی نظامی جنبش حماس را مشخص کرد. مبارزان حماس نه تنها سیستمهای دفاعی پست مدرن پارانوئیدترین کشور جهان را زیر پا گذاشتند، بلکه برای چند روز کنترل کامل قلمرو یهودیان اشکنازی و ارتدوکسی را در دست گرفتند و ارتش و دولت رژیم صهیونیستی در فلج کامل بودند. تحقق آسیبپذیری کامل باعث شده است که رژیم صهیونیستی اسپارتی، که در حال حاضر تحت کنترل نظامیترین جنگجویان خود است، آن را از دست بدهد.
جالب اینجاست که رژیم صهیونیستی و حامیان اصلی آن امروزه بیشتر از حماس متقاعد شدهاند که دولت اسرائیل در خطر واقعی فروپاشی قرار دارد. همانطور که در جاهای دیگر نوشتهام، روایتهای هیستریک از ناامنی چیزی است که باعث میشود بازیگران جامعه بین الملل، نسل کشی را به عنوان ضرب المثل «شر کمتر» ببینند. از قضا آنها را نیز در مسیر خود تخریبی قرار میدهد.
نقش بشردوستانه چیزی است که توجه عمومی زیادی را به خود جلب میکند، زیرا توافق نامههایی برای ترتیب دادن کمک به غیرنظامیان و محافظت از آنها، از جمله تلاش برای اطمینان از قوانین بین المللی بشردوستانه (که اغلب قوانین حاکم بر جنگ نامیده میشود و به طور گسترده توسط ژنو پوشش داده میشود. کنوانسیونها) رعایت میشوند.
و کلام آخر…
آنچه ملل به آن نیاز دارد و میتوان گفت تضمین کننده صلح پایدار و امنیت بشریت میباشد خلع سلاح یکپارچه است. امروز مردم بی دفاع غزه و کودکان آن سرزمین در آماج حملات و جنایت بی امان قرار دارند، آماری که از عمق جنایت بر کودکان منتشر میشود ضرورت توجه ویژه به حقوق کودکان این سرزمین دارد، در طول تاریخ به تکرار، جهان شاهد جنایتهایی (در سطح داخلی، منطقهای و بین المللی) بوده که مردم بی دفاع و کودکان مورد هدف قرار گرفتهاند، ضرورت دارد مجامع بین المللی و ملتها بر یک ساختار و نظم نوین جهانی در جهت امنیت بشر تدبیر نمایند. ضرورت توجه به ضمانت اجراهای قوی و سریع و التفات به این مهم در جهت لحاظ آن در کنوانسیونها و معاهدات بین المللی و منطقهای و نیز اصلاح این مقوله از مباحث بسیار تأثیر گذار میباشد.