نقدی اجتماعی بر تاثیر ناترازی برق بر زیست شهری، وقتی خاموشی، خیابان را شلوغ میکند. به گزارش پیام خبر، این روزها دیگر خاموشی فقط یعنی نبود نور در خانهها یا خاموششدن کولرها نیست؛ گویی قطع برق، جرقهایست برای سلسلهای از واکنشها در رفتار اجتماعی ما؛ از تغییر مسیر زندگی روزمره تا آشفتگی بیسابقه در خیابانها. آنچه […]
نقدی اجتماعی بر تاثیر ناترازی برق بر زیست شهری، وقتی خاموشی، خیابان را شلوغ میکند.
به گزارش پیام خبر، این روزها دیگر خاموشی فقط یعنی نبود نور در خانهها یا خاموششدن کولرها نیست؛ گویی قطع برق، جرقهایست برای سلسلهای از واکنشها در رفتار اجتماعی ما؛ از تغییر مسیر زندگی روزمره تا آشفتگی بیسابقه در خیابانها. آنچه تجربه میکنیم، چیزی فراتر از یک مشکل فنی است؛ این، بحران فرهنگ شهریست که با هر بار قطع برق، برهنهتر و نگرانکنندهتر نمایان میشود.
چه شد که خاموشی، به ترافیک ختم شد؟ ساده است؛ مردمی که در گرمای خانه تاب نمیآورند، راهی خیابان میشوند. پشت فرمان، با کولر روشن و تکسرنشین، به گشتوگذار بیهدف یا خریدی فوری پناه میبرند؛ خیابان را به خانه دوم خود بدل میکنند، غافل از اینکه هر خودرو، خود معضلی تازه به ترافیک شهری میافزاید و در این میان، چراغهای خاموش تقاطعها به داستان غمانگیز دیگری تبدیل میشوند. بیبرقی آنها، فقط نشانه یک اختلال فنی نیست؛ تصویر زوال یک نظم شهری است که اگر برق نباشد، قاعده و قانون هم فراموش میشود. تقاطعها بیصدا فریاد میزنند که ما برای بحران، آماده نیستیم.
اما مگر همهچیز باید فنی حل شود؟ چرا سهم فرهنگ را در نظر نمیگیریم؟ چرا در روزهای خاموشی، کمی مدارا نمیکنیم؟ چرا بوقزدن بیدلیل، سبقتهای پرتنش و بیاحترامی به دیگری، اولین واکنش ماست؟ شاید مهمترین UPS که در زمان بیبرقی باید فعال شود، وجدان و فرهنگ شهروندی ما باشد.
بیاییم این بحران را فقط با ژنراتور و جدول خاموشی مدیریت نکنیم؛ زمان آن رسیده که نهادهای شهری، مسئولیت فرهنگی خود را در برابر چنین موقعیتهایی بپذیرند. آموزشهای عمومی، پویشهای مردمی، و حتی گفتوگوهای ساده محلهای میتوانند جرقههایی باشند برای روشنماندن شعور اجتماعی، وقتی که برق میرود.
در نهایت، شاید خاموشی برق اجتنابناپذیر باشد، اما خاموشی در ذهن و رفتار ما نباید باشد. در تاریکی هم میتوان روشن بود، اگر فرهنگ شهروندیمان را از مدار خارج نکنیم.