پژوهشگر و مولف کتاب شبیه نامه به بررسی کمالالملک و نقاشی گودال قتلگاه به عنوان یک روایت نادیده در تاریخ هنر ایران پرداخته است. به گزارش پیام خبر از اراک، اسماعیل مجللی خاطره ای شنیدنی از استاد کمال الملک را اینگونه تعریف می کند: در منابع و اسناد بسیار قدیمی، خاطرهای از کمالالملک، استاد برجسته […]
پژوهشگر و مولف کتاب شبیه نامه به بررسی کمالالملک و نقاشی گودال قتلگاه به عنوان یک روایت نادیده در تاریخ هنر ایران پرداخته است.
به گزارش پیام خبر از اراک، اسماعیل مجللی خاطره ای شنیدنی از استاد کمال الملک را اینگونه تعریف می کند: در منابع و اسناد بسیار قدیمی، خاطرهای از کمالالملک، استاد برجسته نقاشی ایران، نقل شده است که تاکنون کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. این خاطره، که نویسنده در کتاب خود با عنوان شبیه نامه مکتوب کرده، تصویری از مواجهه هنرمند با فشارهای سیاسی و اخلاقی دوران مظفرالدینشاه ارائه میدهد.
بر اساس این روایت، امیر بهادر، وزیر جنگ وقت، از کمالالملک خواست تا نقاشیای از گودال قتلگاه بکشد که در آن شمر در حال جدا کردن سر امام حسین (ع) از بدن اوست. کمالالملک در این خاطره بیان میکند که با دوگانگی دشواری مواجه بود: از یک سو باید دین و اصول اخلاقی خود را حفظ میکرد و از سوی دیگر، در مقابل قدرت سیاسی امیر بهادر، امکان ایجاد مشکل برای خود یا اطرافیان وجود داشت.
پس از کشیدن نقاشی، نکته قابل توجه این است که کمالالملک در اقدامی زیرکانه و جسورانه، سر شمر و امیر بهادر را در نقاشی جابجا کرد، به گونهای که امیر بهادر عملاً در نقش شمر قرار میگیرد. هنگام رونمایی نقاشی در حضور درباریان، واکنش اطرافیان امیر بهادر موجب شد که کمالالملک مطمئن شود پیام اخلاقی و انتقادی نقاشی به گوش وزیر خواهد رسید. در نهایت، امیر بهادر نقاشی را پاره کرد و کمالالملک با حفظ شجاعت و استقلال هنری خود، اعلام کرد که «دین خود را به خاطر دنیای شما نمیفروشد».
این روایت، علاوه بر ارائه تصویری زنده از فشارهای سیاسی بر هنرمندان دوران قاجار، نشاندهنده جسارت و آگاهی کمالالملک در استفاده از هنر به عنوان ابزار اخلاق و نقد اجتماعی است. همچنین، این خاطره تا کنون در بسیاری از منابع و تاریخ هنر ایران کمتر نقل شده و بازگویی آن میتواند زمینه پژوهشهای بیشتری در زمینه تعامل هنر و قدرت در ایران قاجار فراهم کند.
نکته قابل تامل دیگر، تاثیر این روایت بر هنرمندان معاصر است؛ نویسنده گزارش میدهد که پس از بازگو کردن این خاطره در محافل هنری، از جمله در سال ۱۴۰۲، تعدادی از هنرمندان بر اساس این تجربه، آثار هنری جدیدی خلق کردهاند که بیانگر پیوند میان تاریخ، اخلاق و هنر هستند.
این خاطره نه تنها بازنمایی ارزشهای اخلاقی کمالالملک است، بلکه نمونهای از مقاومت هنری در برابر فشار سیاسی و قدرت مادی در تاریخ هنر ایران به شمار میآید و میتواند به عنوان موضوعی پژوهشی برای مطالعات بینرشتهای هنر، تاریخ و اخلاق مورد بررسی قرار گیرد.