این را میتوان از اولین تجربههای محمد بهرامی در نقاشی دانست.
پنج ساله بود که قلم به دست گرفت؛ روزی همان قلم را به دست کسانی چون استاد ممیز داد. ریشه دواند و انشعاباتش شد آیدین آغداشلو، مرتضی ممیز و …
به گزارش ایسنا، «محمد بهرامی» مهرماه ۱۳۰۵ در گیلان به دنیا آمد. از سالهای کودکی استعدادش در نقاشی و طرح را نشان داده و اطرافیانش میدانستند که اگر چرخ روزگار آنطور که باید بچرخد، او نقش خود را در دنیای نقشها پیدا خواهد کرد.
نقاشی را رها نکرد. در نهایت در سالهای نوجوانی بعد از آشنایی با موسس یک مجله ورزشی، طرحی را برای جلد مجله طراحی کرد. او شیری ایستاده را ترسیم و کلمات «نیرو و راستی» که نام مجله بوده را هم در کنار آن جای داد. گفته می شود که این طرح یکی از اولین طراحیهایی محسوب میشود که بر روی جلد انجام شده است.
بعد از طراحی «نیرو و راستی» مسیر او هموارتر شد.
او در مصاحبهای درباره یافتن مسیرش در طراحی مجلات گفته بود، «میخواستند مجلهای به اسم «نیرو و راستی» منتشر کنند. روزی به من گفتند، میتوانی طرحش را بزنی؟ که من برایشان طرح زدم و وقتی آن را برای چاپ به موسسهی اطلاعات بردند، آقای شهیدی می پرسند که روی جلد کار کیست و اینها … که می گویند جوانی است که میآید باشگاه ورزش میکند به نام بهرامی. یک روز من به اتفاق آقای مهران رفتم پیش شهیدی که سردبیر اطلاعات ماهانه بودند و همانجا به من مرکب و کاغذ و مقالهای دادند به نام «انتقام» و گفتند برای این تیتر بساز که همان جا من تیتر برایش زدم و بعد ایشان اظهار علاقه کرد که بروم و کارهای نقاشی برای اشعار و داستانهای مجلات را انجام دهم. شش یا هفت سالی شد که با اطلاعات همکاری کردم تا این که رفتم و آتلیهی خودم را در لالهزار باز کردم. اول نامش آرک بود و بعدش اسمش را بهرامی گذاشتم. (منبع: روزنامه شرق/ سال ۹۰)»
او پس از آغاز کار در اطلاعات، طراحی برای جلد کتابها را هم آغاز کرد که البته بیشتر برای اطلاعات بود.
درسال ۱۳۲۵ بهرامی اولین آتلیه خود را با همکاری شاگردش جواد هاتف در خیابان لالهزار تأسیس کرد. پس از تاسیس آتلیه با انتشارات امیرکبیر عبدالرحیم جعفری کار کرد. او درباره طراحی لوگوی امیرکبیر گفته است «یک سوار با ارابه، نشانهی فرهنگ ایرانی است. ارابه در ایران اختراع شد و اسب را هم ایرانیها رام کردند. اسب و ارابه نماد حرکت سریعتر بود که من، چون میدیدم امیرکبیریها میخواهند به سرعت خود را توسعه دهند، چنین لوگویی را طراحی کردم.»
او البته در دهه ۳۰ تصمیم به گذراندن تحصیلات آکادمیک خود هم میگیرد و به همین دلیل وارد دانشگاه هنرهای زیبای تهران شده و تحصیلات خود را در رشته نقاشی به پایان میرساند.
بهرامی سازمان هنری بزرگ پارس را هم تاسیس و سپس تشکیلات چاپ و هنرهای گرافیک مجهز گوتنبرگ را پایهگذاری کرد. «پیش از گوتنبرگ، من موسسهی پارس را در شاهآباد درست کردم. بخش عکاسی و گراورسازی و تفکیک رنگها و غیره را در آنجا من اضافه کردم. در موسسه پارس، استادان زیادی با من همکاری میکردند؛ محمد تجویدی، زاویه، ممیز، صادقی و … کارهای رنگی نسبتا بهتر از پارس شروع شد. من آنجا بر چاپ نظارت میکردم. کیفیت هم بالا رفت. بعد به فکر افتادیم چاپ را هم اضافه کنیم تا کارها در یک جا با هم انجام شوند. این بود که پایه تاسیس گوتنبرگ را ریختیم. فکر می کنم سال ۴۲ بود. در گوتنبرگ ما تفکیک رنگ انجام میدادیم، از جمله تفکیک رنگهای تصاویر شاهنامهی معروف نشر امیرکبیر را.»
بسیاری از استادان گرافیک و هنرهای تجسمی از جمله مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، محمد احصایی، علی اکبر صادقی، پرویز کلانتری، محمد تجویدی، بوریس آسیریان، علی شاهمیری، حسین اسلامیان، محمد علی زاویه، علی اصغر معصومی، عباس کوهزاد و بیوک احمری در آتلیههای هنریاش با او همکاری داشتند. او درباره همکاری خود با مرتضی ممیز گفته است که «ممیز ۱۴ سالش بود که آمد پیش من و قلم دستش دادم.»
روز گذشته ۲۵ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲، محمد بهرامی گرافیست، پژوهشگر، نقاش، مینیاتوریست و پایهگذار هنرهای گرافیک در ایران در ۹۷ سالگی درگذشت.
در ادامه بخشی از آثار او که طراحی روی جلد کتابها و طراحیهای گرافیکی اوست را مشاهده میکنید:
موضوع: این اثر برای شعری از شاعر بنام نادر نادر پور کار شده است.
شب در رسید و وحشت آن چشم بیگناه
چون لرزههای مرگ تنم را فرا گرفت
در ژرفنای خاطر من جستوجو کنان
دستی فرو خزید و مرا آشنا گرفت
در پنجههای وحشی او ماندم از خروش
فریاد من ز وحشت او در گلو شکست
موضوع: فکر همواره در حال پرواز است.
موضوع: هر گاه خفاش مرگ بر شانه هر انسانی سایه میافکند، آدمی حاضر به پذیرش مرگ نیست. در قسمت بالای تابلو سه چهره در هم دیده میشود که به دنیای زندگی زنجیروار متصل شدهاند و از طرفی در قسمت پایین تابلو تابوتی دیده میشود که دستی دکوراتیو از آن بیرون آمده است کنایه از زمانی است که انسانها میمیرند اما دستشان از گور بیرون و هنوز از دنیا تمناها دارند.
انتهای پیام