به گزارش خبرگزاری مهر، شیما ۴۲ ساله سالها قبل پس از تولد ۲ فرزندش که ۹ و ۱۰ ساله هستند به خاطر اختلافاتی که با شوهرش داشت تصمیم به جدایی گرفت.
زن جوان با ۲ فرزند از خانه همسرش بیرون آمد و زندگی سخت خود را آغاز کرد و روزها یکی پس از دیگری میگذشت و شیما به دنبال کار بود تا هزینههای زندگی خودش و فرزندانش را تأمین کند و شرایط هر روز برایش سختتر میشد.
روزها گذشت تا اینکه شیما با مرد جوانی به نام محمد که ۵ سال از خودش کوچکتر بود آشنا شد. محمد نیز مدتی میشد که از همسرش جدا شده بود و یک فرزند پسر ۴ ساله داشت و آشنایی این زوج مطلقه کافی بود تا آنها برای سروسامان دادن به زندگی فرزندانشان و خودشان با هم ازدواج کنند.
محمد و شیما ازدواج کردند و فرزندانشان کنار هم سرگرم بازی بودند و زندگی رنگ و بوی جدیدی به خود گرفته بود و شیما از اینکه دیگر تنها نیست و سایه یک مرد روی سرش است آرامش را در خانه دید.
۱۰ آبانماه سال گذشته محمد در حالی که پسر ۴ سالهاش را در آغوش گرفته بود پای در بیمارستان گذاشت و با التماسهایش از پزشکان برای نجات جان پسرش کمک خواست.
خیلی زود تیمهای پزشکی وارد عمل شدند اما تلاش پزشکان برای نجات جان این پسربچه بیفایده بود و پسرکوچولو تسلیم مرگ شد و ماجرای مرگ مرموز پسر ۴ ساله از طریق یکی از بیمارستانهای تبریز به پلیس مخابره شد.
بدین ترتیب تیمی از مأموران دایره جنایی پلیس آگاهی تبریز همراه بازپرس ویژه قتل برای کشف رمز و راز و علت این مرگ مشکوک در بیمارستان حاضر شدند و بعد از تحقیقات پلیسی، به مورد عجیبی برخوردند؛ سرنخی که باعث بهت و حیرت آنان شد.
کارآگاهان در تجسسهای فنی و بررسی نظریه پزشکان در بیمارستان پی بردند که پسرکوچولو به خاطر ضربات متعدد به سرش به کام مرگ فرو رفته است و همین کافی بود تا انگشت اتهام به سمت نامادری این پسربچه برود.
بازپرس ویژه قتل پس از بررسیهای فنی دستور بازداشت نامادری پسربچه را که شیما نام دارد صادر کرد و خیلی زود مأموران به سراغ زن جوان رفته و وی را هدف تحقیق قرار داد.
شیما شوکه و بهتزده بود و باور نداشت پسر شوهرش به کام مرگ فرو رفته است و از همان ابتدای بازجوییها در خصوص گذشته خود و چگونه آشنا شدنش با محمد صحبت کرد تا اینکه به روز تلخ رسید.
زن جوان به مأموران گفت: دو فرزند ۹ و ۱۰ ساله دارم و مدتی قبل از همسرم جدا شدم اما نمیدانستم با تنهایی چه کنم، بنابراین تصمیم به ازدواج گرفتم تا تکیهگاهی برای خود و فرزندانم داشته باشم.
وی افزود: پسر محمد لاغر و نحیف بود و با اینکه ۴ سال داشت اما وزنش کمتر از ۱۱ کیلو بود و همیشه با گریههایش بهانهگیری میکرد.
زن جوان ادامه داد: روز حادثه به خاطر دردی که در قفسه سینهام داشتم به دکتر رفتم که پزشکان با بررسی مدارک پزشکیام آب پاکی را روی دستم ریختند و عنوان کردند به احتمال زیاد مبتلا به سرطان سینه شدهام. دنیا روی سرم خراب شده بود، طلاق و ازدواج مجدد، بزرگ کردن فرزندان خودم و همسر دومم و حالا سرطان. زندگیام را که ورق میزدم فقط بدبختی بود که در آن میدیدم و روز خوشی در آن نبود.
شیما در حالی که اشک میریخت، گفت: حال بدی داشتم و با باری از غم و غصه به خانه بازگشتم. محمد در خانه نبود و پسرش مدام گریه میکرد. هر چه با او صحبت کردم که آرام شود بیفایده بود و همه چیز دست به دست هم داد و از کوره در رفتم و در یک لحظه عصبانی شدم و دمپایی که به پا داشتم را درآوردم و ۴ ضربه به سر پسربچه زدم و ضربه پنجم را که به سرش زدم ناگهان پسرهمسرم از هوش رفت و سپس به محمد زنگ زدم و با هم او را به بیمارستان رساندیم که پزشکان پس از تلاش برای نجات او اعلام کردند به کام مرگ فرو رفته است.
جسد پسرکوچولو در پزشکی قانونی مورد بررسی قرار گرفت و کارشناسان پزشکی قانونی علت مرگ را خونریزی مغزی به خاطر اصابت جسم خارجی اعلام کردند و همین کافی بود تا محمد از شیما به اتهام قتل فرزندش شکایت کند.
پس از تحقیقات تکمیلی و بازسازی صحنه جرم و با توجه به اعترافات شیما و نظریه پزشکی قانونی، کیفرخواست پرونده از سوی شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز صادر و برای صدور حکم نهایی زن جوان به شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجانشرقی ارسال شد و بزودی جلسه رسیدگی به این پرونده صادر خواهد شد.