به گزارش خبرنگار مهر، در یک دهه اخیر تمام شعارهای سال اقتصادی بوده و در نیمه دوم سال بر رونق و جهش تولید تاکید بسیاری شده است. پس از تحریم در نیمه دوم دهه ۹۰ ایران از کشوری در حال توسعه با یک پله افت جز کشورهایی با اقتصاد نوظهور قرار گرفت. به طور قطع برای تحقق رشد اقتصادی نخست باید حال تولید خوب باشد و فعالیت در بخش تولیدات صنعتی و غیرصنعتی در حد استاندارد جهانی باشد. در ادامه با رشد اقتصادی میتوان امیدوار بود به سوی توسعه اقتصادی گام برداشت و در نهایت استمرار و توسعه پایدار تاکید اقتصاددانان های جهانی است. در ادامه مهر گفت و گوی مفصلی با حسین ساسانی، کارشناس اقتصادی و نظریهپرداز توسعه پایدار داشت که به واکاوی چگونگی تحقق رشد اقتصادی، توسعه و توسعه پایدار پرداخته است.
رشد اقتصادی به چه معناست؟ در این باره توضیحی بفرمائید.
رشد اقتصادی نشان میدهد که یک نهاد مانند یک کشور تا چه اندازه در حال افزایش و بهبود کالاها و خدماتی است که تولید میکند.
رشد خوب است؛ رشد شخصی، رشد پورتفولیو و همچنین رشد اقتصادی اما اندازه گیری رشد اقتصادی برای کل کشور بسیار سختتر از دانستن اینکه آیا امروز پول بیشتری نسبت به دیروز در حساب بانکی خود دارید یا خیر، است. احتمالاً مقالاتی در مورد تولید ناخالص داخلی و سایر آمارهای اقتصادی دیده اید. اینها ابزارهایی از حوزه اقتصاد کلان برای اندازه گیری اینکه آیا یک اقتصاد در حال رشد یا کوچک شدن است، میباشد.
درک اینکه آیا یک اقتصاد در حال بزرگتر یا کوچکتر شدن است نه تنها برای اقتصاددانان بلکه برای رهبران بخش دولتی و خصوصی و همچنین برای افراد مهم است؛ به این دلیل که رشد اقتصادی معمولاً نشان میدهد که افراد و مشاغل بیشتر درآمد و هزینه میکنند و به طور کلی احساس بهتری دارند. اگر رشد اقتصادی متوقف شود یا اگر اقتصاد در حال انقباض باشد، شرکتها هزینه کمتری خواهند کرد و شاید حتی مشاغل را کاهش دهند. مردم نیز کمتر درآمد خواهند داشت و کمتر هم خرج میکنند و این امر باعث میشود که آنها احساس بدتری داشته باشند.
با این توضیحات، رشد اقتصادی چگونه اندازه گیری میشود؟
اندازه گیری دقیق رشد اقتصادی دشوار است. شمارش تعداد تلویزیونهای تولید شده در یک کشور یک چیز است. اما وقتی وارد خدمات یا محصولات نامشهود مانند مالکیت معنوی یا خروجی تحقیقات میشویم، همه چیز کمی پیچیده میشود. در نتیجه، اقتصاددانان به طور سنتی به تولید ناخالص داخلی (GDP) به عنوان شاخصی برای اندازهگیری رشد یا رکود اقتصاد روی آوردهاند. همان طور که خواهیم دید، این شاخص یک معیار ناقص است که بتوان بر اساس آن، سلامت کلی یک اقتصاد را قضاوت کرد.
تولید ناخالص داخلی به چه معناست؟
تولید ناخالص داخلی، ارزش پولی کالاها و خدماتی است که یک کشور در یک دوره معین تولید میکند. به طور سنتی، تولید ناخالص داخلی بهترین شاخص رشد اقتصادی یک کشور در نظر گرفته میشود، زیرا کل تولید اقتصادی کشور از جمله کالاها و خدمات فروخته شده در داخل و خارج را شامل میشود.
اقتصاددانان بین تولید ناخالص داخلی اسمی و واقعی تمایز قائل میشوند. این دو کمی متفاوت محاسبه میشوند: تولید ناخالص داخلی واقعی اثرات تورم را در نظر میگیرد، در حالی که تولید ناخالص داخلی اسمی این طور نیست. تولید ناخالص داخلی واقعی به طور کلی معیار دقیقتری در نظر گرفته میشود.
در سالهای اخیر، اقتصاددانان این سوال را مطرح کرده اند که آیا تولید ناخالص داخلی بهترین معیار برای رشد است یا خیر. تولید ناخالص داخلی هرگز به عنوان شاخصی برای نشان دادن عملکرد کلی یک اقتصاد در نظر گرفته نشده است و به طور فزاینده ای، به نظر میرسد که تولید ناخالص داخلی کمتر و کمتر بازتاب دهنده واقعیتهای اقتصادی است. برای نمونه، تجزیه و تحلیل مؤسسه جهانی مک کینزی نشان میدهد که در دهههای اخیر، پیوند تاریخی بین رشد ارزش خالص و رشد تولید ناخالص داخلی مختل شده است. رشد اقتصادی در اقتصادهای پیشرفته در دو دهه گذشته در بهترین حالت ضعیف بوده در حالی که حجم ترازنامه و ارزش خالص آنها سه برابر شده است.
تولید ناخالص داخلی زمانی کمتر مفید به نظر میرسد که متوجه میشویم که بسیاری از کارها و خدمات در محاسبات مد نظر قرار نمیگیرد، به عنوان مثال، همه چیزهایی که ما استفاده میکنیم و انجام میدهیم، به ویژه آنلاین، که هزینهای برای آنها پرداخت نمیکنیم – مانند نقشهها، ایمیل، پیام رسانی، کنفرانس ویدئویی، و کارهای دیگر. همچنین تولید ناخالص داخلی نیروی کار بدون دستمزد، از جمله مراقبت از کودکان یا سالمندان و کارهای خانگی را در نظر نمیگیرد. در نهایت، تولید ناخالص داخلی شامل هزینههای زیست محیطی که تولید یا دفع نمیشود را شامل نمیگردد. خلاصه اینکه اگر چیزی قیمتی نداشته باشد، در تولید ناخالص داخلی اندازه گیری نمیشود. در نهایت، این به معنای اندازه گیری نادرست رشد اقتصاد و سلامت کلی است.
لطفاً به برخی از معیارهای جایگزین که میتواند رشد اقتصادی را نشان دهد، اشاره کنید که چه اموری میتواند باشد.
برای درک بهتر رشد و چشمانداز اقتصاد، به یک معیار جامعتر نیاز است. این معیار نیاز به محاسبه نیروی کار خانگی، کالاها و خدمات آنلاین رایگان و هزینههای زیست محیطی که در کسب و کار انجام میشود، دارد. همچنین باید داراییهای نامشهود مانند نرم افزار و سایر داراییهای معنوی را در نظر بگیرد. به نظر میرسد همه گیری کووید -۱۹ حرکت به سمت غیر مادی شدن در اقتصادها را تسریع کرده است. غیر مادی شدن به کاهش کلی در طول زمان به مقدار مواد خام – یا داراییهای مشهود – مورد نیاز برای عملکردهای اقتصادی اشاره دارد. داراییهای مشهود چیزهایی مانند ماشینآلات، ساختمانها، وسائط حمل و نقل، تجهیزات مخابراتی و … هستند. از طرف دیگر داراییهای نامشهود چیزهایی مانند مالکیت معنوی، برنامههای نرمافزاری، مجموعه دادهها و سایر داراییهای دیجیتالی هستند. طی ۲۵ سال گذشته، سهم سرمایه گذاری داراییهای نامشهود ۲۹ درصد افزایش یافته است.
دایان کویل، اقتصاددان در پادکست تفکر آینده مؤسسه جهانی مک کینزی میگوید «شما تنها با نگاه کردن به جریان نقدی و سود و زیان، یک شرکت را اداره نمیکنید» … «شما باید بفهمید که چه اتفاقی برای تعادل و توازن بخشیدن در کسبوکار شما میافتد. این دقیقاً برای هر اقتصاد ملی یا محلی یکسان است، شما باید بدانید که داراییهای شما چیست و چگونه در آینده باعث رونق میشوند.»
اما چه اندازه گیری هایی باید این ترازنامه را کامل کند؟ برخی از اقتصاددانان استفاده از شاخص توسعه انسانی را پیشنهاد میکنند که ابعاد کلیدی دستاوردهای انسانی، از جمله امید به زندگی و کیفیت زندگی، سطح تحصیلات و استاندارد زندگی را ردیابی میکند. برخی دیگر شاخص ثروت فراگیر را پیشنهاد میکنند که ثروت را با استفاده از سرمایه طبیعی، تولیدی، انسانی و اجتماعی کشورها اندازه گیری میکند.
اما شاید، به گفته کویل، ما باید فراتر از معیارهای عددی استفاده شده در گذشته نگاه کنیم. به بیماری همهگیر که بر توزیع نابرابر کار بدون دستمزد که در خانهها اتفاق میافتد، تأثیر گذاشته است و بحران آب و هوا باعث آتشسوزیهای فزاینده، خشکسالی و سایر رویدادهای آب و هوایی غیرقابل پیشبینی و همچنین از دست دادن تنوع زیستی میشود که میتواند به بهرهوری کشاورزی و زنجیرههای تأمین غذا ضربه بزند.
به نظر میرسد رابطه تنگاتنگی بین بهره وری با تعریف شما از رشد اقتصادی وجود دارد، درست است؟
در اقتصاد انواع مختلفی از بهره وری وجود دارد از جمله بهره وری نیروی کار. این معیار اندازه گیری میزان انجام کار بر اساس یک واحد خاص است مانند یک ساعت کار یا یک واحد پول. برای کشورها، اغلب به عنوان نسبت تولید ناخالص داخلی به ازای کل ساعات کار محاسبه میشود. رشد بهره وری نیروی کار برای افزایش دستمزدها و استانداردهای زندگی بسیار مهم است و به افزایش قدرت خرید مصرف کنندگان کمک میکند.
اقتصاددانان انواع دیگر بهره وری را نیز اندازه گیری میکنند. بهره وری سرمایه معیاری است که نشان میدهد چگونه از سرمایه برای تولید محصولی مانند کالاها و خدمات استفاده میشود. (بهره وری سرمایه و بهره وری نیروی کار اغلب با هم به عنوان شاخصی از استاندارد کل زندگی یک کشور در نظر گرفته میشوند.) و بهره وری مادی به عنوان مقدار بازده اقتصادی تولید شده به ازای هر واحد مواد مصرفی اندازه گیری میشود.
با این توضیح کوتاه، حتماً بین رشد اقتصادی، بهرهوری و حتی تغییر بازار کار رابطهای وجود دارد. طی ۵۰ سال گذشته، اقتصاد جهان ۶ برابر شده و میانگین درآمد سرانه تقریباً ۳ برابر شده است. این نتایج بیسابقه به دلیل رشد سریع جمعیت – که تعداد کارگران را افزایش داد – و افزایش سالم بهرهوری نیروی کار را به همراه داشت.
اما با نگاهی به آینده، اگر بهرهوری را بهبود ندهیم، این رشد اقتصادی بیسابقه به شدت کاهش خواهد یافت. این به این دلیل است که رشد جمعیت در حال کاهش است، به این معنی که نیروی کار نسبت به کل جمعیت در حال کاهش است. اگر تعداد نیروی کار کمتری وجود داشته باشد که به اقتصاد کمک کند، بهره وری هر کارگر باید افزایش یابد تا رشد تولید ناخالص داخلی در مسیر ثابت بماند. تحقیقات مؤسسه جهانی مککینزی در مورد آینده بهرهوری و رشد پس از بحران کووید -۱۹، با تمرکز بر ایالات متحده و اروپا، نشان داد که برخی از شرکتها شجاعانه به همهگیری واکنش نشان دادند و به روشهایی روی آوردند که ظرفیت افزایش بهرهوری را در سالهای پیش رو داشته باشند. اگر اقداماتی که منجر به بهرهوری شرکتها میشود، بهویژه در بخشهای بزرگ، گسترده شود رشد بهرهوری سالانه حدود یک درصد تا سال ۲۰۲۴ میلادی تسریع میشود.
چگونه رشد اقتصادی میتواند به افزایش برابری اقتصادی ملتها کمک کند؟
اگر سیاستگذاران و رهبران کسب و کارها، اقتصادهای ملل مختلف و جوامع فراگیرتری را تقویت کنند، رشد اقتصادی میتواند فرصتهایی برای اصلاح اشتباهات تاریخی ایجاد کند. تحقیقات مک کینزی نشان میدهد که نابرابری اقتصادی موجود، به ویژه در ایالات متحده، پتانسیل رشد اقتصادی برای آمریکاییهای آفریقاییتبار، لاتین تبارها و دیگر گروههای سنتی به حاشیه رانده شده را نمایان میکند.
برآورد تحقیقات مک کینزی حاکی از این است که ۲۲۰ میلیارد دلار اختلاف سالانه بین دستمزدهای دریافتی سیاهپوستان آمریکایی با میزان کل دستمزدها در سناریوی برابری دستمزدهاست، با حضور سیاهپوستان در میان مشاغلی که با سهم آنان از جمعیت مطابقت دارد، سبب میشود، دستمزد کل سیاهپوستان تا ۳۰ درصد افزایش یابد و تقریباً یک میلیون کارگر سیاهپوست اضافی را به کار بکشاند. تنها با پرداختن به تفاوتهای دستمزدی، تخمین زده میشود دو میلیون سیاهپوست آمریکایی برای اولین بار وارد طبقه متوسط شوند.
برابری در بازار کار میتواند به معنای افزایش بالقوه ۴۰ درصدی مخارج مصرف کنندگان سیاهپوست باشد. ترکیبی از برابری درآمد نژادی و گسترش دسترسی به کالاها و خدمات در جوامع سیاهپوست میتواند حدود ۷۰۰ میلیارد دلار ارزش داشته باشد که بین شرکتها و خانوادههای سیاهپوست به اشتراک گذاشته شود.
لاتین تبارها در ایالات متحده نابرابریهای مشابهی را دارند. تحقیقات مککینزی نشان داده است که لاتینها در مجموع ۲۸۸ میلیارد دلار در سال حقوق کمتری دریافت میکنند. اگر برابری درآمد کامل برای همه نژادها حاصل شود، لاتینتبارها میتوانند سالانه ۶۶۰ میلیارد دلار اضافی خرج کنند، کسب و کارهای متعلق به لاتینتبارها میتوانند ۲.۳ تریلیون دلار درآمد اضافی سالانه ایجاد کنند و ۷۳۵ هزار کسب و کار جدید ایجاد شود که از ۶.۶ میلیون شغل جدید حمایت میکند. در نهایت، جریان سالانه ثروت خالص لاتین تبارها از نسلی به نسل دیگر میتواند ۳۸۰ میلیارد دلار بیشتر باشد.
در ادامه بفرمائید رشد و توسعه پایدار و فراگیر چیست؟
رشد سریع اقتصادی در طول ۵۰ سال گذشته به حفظ و ایجاد شغل در سراسر جهان کمک کرده است که باعث افزایش هزینههای مصرف کننده و ایجاد یک پایه مالیاتی برای حمایت از زیرساختها، مراقبتهای بهداشتی و خدمات اجتماعی شده است. در نتیجه، در دهههای اخیر صدها میلیون نفر خود را از فقر نجات دادهاند و سالمتر و طولانیتر از همیشه زندگی کردهاند.
حال سوال این است که چگونه میتوانیم آیندهای بسازیم که رشد و توسعه پایدار و فراگیر را فراهم کند؟ اولین گام، ارائه برخی از تعاریف اساسی است.
در رشد و توسعه پایدار، ما باید به دنبال افزایش رفاه فراگیر باشیم تا رضایت از زندگی برای شهروندان که تا حدی از منزلت کار ناشی میشود، حاصل شود. ایجاد برابری فرصتها و پیشرفت گسترده برای همه در رشد پایدار از اهمیت زیادی برخوردار است، بهویژه کفایت استانداردهای زندگی و کاهش نابرابریها بین جنسیت، سن، قومیت، پیشینه خانوادگی و محل زندگی میتواند رشد پایدار را تحقق بخشد.
در پایداری، هدف ما انعطافپذیری زیستمحیطی است که با کاهش خطر آب و هوا شروع میشود، اما همچنین شامل حفظ گستردهتر سرمایه طبیعی و همچنین عدالت بین نسلی است که همه از نظر هزینهها و منافع اقتصادی و اجتماعی مد نظر قرار میگیرند. اگر به درستی به این موضوعات پرداخته شود، این سه هدف میتوانند ترکیبی خودتقویت کننده باشند و رشد پایدار را رقم بزنند.
رشد و توسعه پایدار با ایجاد مشاغل معنادار، افزایش درآمد و اصلاح عدم تعادل بازار کار از تنوع نژادی حمایت میکند. همچنین، رشد و توسعه با تشویق سرمایه گذاری باعث پایداری میشود. برای نمونه، هند با برنامه خود در سرمایهگذاری میتواند تا سال ۲۰۳۰ ظرفیت انرژیهای تجدیدپذیر خود را بیش از ۴ برابر کند و به طور بالقوه ۹۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی داشته باشد و حدوداً از دو میلیون شغل در سال ۲۰۳۰ پشتیبانی کند.
کلام آخر اینکه؛ رشد و توسعه پایدار در سطح جهانی، منجر به مراقبتهای بهداشتی فراگیرتر میشود و همین عامل قادر است ۱۲ تریلیون دلار به رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۴۰ اضافه کند.