خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب_ فاطمه میرزاجعفری: شعر آئینی وصف حال تاریخ دین و بزرگان دین است و نمونه آن را میتوانیم در اشعار عاشورایی جستوجو کنیم. مثل اشعار محتشم کاشانی و آن ترکیببند مشهور:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است.
ایرانیان جزو ملتهایی بودهاند که در خلق اشعار عارفانه آئینی، دستی توانا داشتهاند و دارند. یکی از اهداف سرودن اشعار آئینی در گذشته، انتقال پیام و مفاهیم دینی به مردم بوده است. این نوع شعر به گونهای مطرح میشود که گویی دنبالهروی از کار پیامبران بوده است. شعر آئینی میتواند عاملی مهم در جهت بیداری و راهنمایی مردم باشد که این جای تأمل بسیار دارد.
همزمان با شروع ماه محرم و عزاداری برای سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) میزگردی با عنوان «بررسی ادبیات عاشورایی و شعر آئینی» با حضور رضا اسماعیلی و محمود حبیبی کسبی دو شاعر آئینی برگزار کردیم که قسمت اول آن با عنوان «تریبون شعر دینی شخصی نیست / خلفای جور اشعار محبان اهلبیت را حذف میکردند» قابل دسترسی است.
قسمت دوم و پایانی این میزگرد در ادامه میآید؛
* آقای حبیبی قرائتهای متفاوتی برای بیان شعر عاشورایی وجود دارد اما به نظر شما این قرائتها و اساساً ماهیت شعر عاشورایی چه تفاوتهایی با گذشته کرده است؟
حبیبی: شاید در کل تاریخ ادبیات ما شعر عاشورایی تنها موضوعی است که از زوایای مختلفی به آن پرداخته شده است. همانطور که گفتید قرائتهای مختلفی برای بیان شعر عاشورایی وجود دارد. برای مثال نگاه اسطورهای که من آن را ذیل نگاه حماسی قرار میدهند مانند «الهی نامه» الهامی کرمانشاهی که منظومه عاشورایی با نگاه اسطورهای و حماسی است.
تفاوتهای اساسی شعر آئینی شعرای قدیم با شعر آئینی روزگار و یکی از آسیبهای جدی شاعران روزگار ما این است که؛ شعر اهل بیتی شعرای کهن به شدت از روایات و احادیث بهره مند است یعنی تقریباً هر فضیلتی که برای اهل بیت توسط شاعران بیان شده است حاصل یک روایت و حدیث است نگاه دیگری برای بیان شعر عاشورایی وجود دارد که بر مبنای عاطفه و احساس است و من آن را ذیل مرثیه سرایی قرار میدهد با این نکته که مرثیه صرفاً احساس و عاطفه نیست و نگاه معنوی و عرفانی نیز در آن وجود دارد مانند «گنجینه اسرار» عمان سامانی و یا «زبدهالاسرار» صفی علی شاه، نمونههایی از این دست هستند.
در روزگار ما اما نگاهها و زوایای جدیدی به شعر عاشورایی اضافه شد. برای مثال آمیختن شعر عاشورایی به مسائل سیاسی که تا به حال نداشتیم، و یا آمیختن شعر عاشورایی به دفاع مقدس، میهن پرستی، حب وطن، دفاع از مرزها و ناموس؛ بنابراین در هر روزگاری مواردی به شعر عاشورایی اضافه شده است.
اما تفاوتهای اساسی شعر آئینی شعرای قدیم با شعر آئینی روزگار و یکی از آسیبهای جدی شاعران روزگار ما این است که؛ شعر اهل بیتی شعرای کهن به شدت از روایات و احادیث بهره مند است یعنی تقریباً هر فضیلتی که برای اهل بیت توسط شاعران بیان شده است حاصل یک روایت و حدیث است. برای مثال «مدایح علوی کسایی» یا «مدایح علوی سنایی» در تک تک ابیات از یک روایت و حدیث بهره مند هستند؛ چنین نگاهی برآمده از یک دستگاه فکری مناسب است. این اشکال بزرگی است که ما اهل بیت را بر پایه زیبایی شناسی و در خیال خودمان مدح کنیم.
به طور کلی پس از آل بویه و مشکلات عجیبی که برای شعر شیعی وجود داشت ما شاهد شاعرانی مانند فردوسی، کسایی، قوامی، سنایی هستیم و شعر شیعی در این دوره به شدت تحت تأثیر آیات و روایات است، در دوره صفوی نیز ما شاهد انقلابی در شعر شیعی و حضور شاعرانی مانند محتشم کاشانی، عرفی شیرازی، اهلی شیرازی، بابافغانی و وحشی بافقی هستیم؛ پس در روزگار صفوی شعر شیعی دچار انقلاب شد با این تفاوت که شعر شیعی از بند بیان منظوم روایات و فضائل اهل بیت خارج و مقداری عاطفه و احساس به آن اضافه شد، به این ترتیب مرثیه شکل گرفت و ما شاهد مدایح خیال انگیز تر هستیم. برای مثال مدایح صائب تبریزی نسبت به کسایی و سنایی شاعرانه تر است.
در دوره قاجاریه و در زمان ناصرالدین شاه قاجار شاهد ارج نهادن به شعر شیعی و حضور شاعرانی مانند عمان سامانی هستیم. اما در دوره پهلوی هیئت به زیرزمینهای خانهها رفت و شعر شیعی دوباره در فشار قرار گرفت و در نهضت امام خمینی (ره) شاهد فطرت و رواج شعر شیعی و حضور شاعرانی مانند خوشدل تهرانی هستیم.
بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است / که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
بنابراین شعر شاعران شعر عاشورایی با نهضت امام خمینی (ره) گره خورده و دوباره به میان مردم میآید. به اعتقاد من هر زمان که شاعران عاشورایی توانستند رابطه خود را با هیئات مذهبی حفظ کنند ما شاهد حضور شعر عاشورایی در میان مردم هستیم و هر زمان که شاعران ارتباطی با دستههای عزاداری نداشتند دورهای بوده است که شعر عاشورایی در انجمنهای ادبی باقی مانده است.
شعر عاشورایی و مذهبی تاریخ مصرف ندارد همانطور که با گذشت ۴۰۰ سال از شعر محتشم هنوز کتیبههای این شعر را در خانهها میبینید اما نکته مهم این است که هرچند قرائتهای مختلفی برای شعر عاشورایی وجود دارد اما ما از طرف معصومین (ع) سفارش به یک زاویه دید و پرداختن به آن شده ایم و آن زاویه؛ مرثیه سرایی است. مرثیه سرایی برای ابا عبدالله اصل شعر عاشورایی است و در کنار آن می توان حماسه، عرفان، اخلاق اضافه شود.
نگاه ما نه روشنفکرانه است و نه قول معروف انجام هر کاری برای گریاندن حضار، که ای کاش شوق گریاندن برای اهل بیت و تقرب و توسل مداح به اهل بیت باشد در حالی که میبینیم شوق گریاندن مردم تبدیل به جذب محبوبیت و شهرت شده است
* همانطور که میدانید در روزگار ما یک قرائت به شعر عاشورایی اضافه شده است و آن هم استفاده از ادبیات عاشورایی برای وقایع سیاسی است شما با چنین استفادهای موافق هستید یا خیر؟
حبیبی: بله. شعر عاشورایی میتواند برای مباحث سیاسی استفاده شود به شرطی که به ادبیات عاشورایی ضربه نخورد؛ ببینید زمانی هست که افراد شخصیتهای عاشورایی و ادبیات عاشورایی را پلی میکنند که به اهداف سیاسی خود برسند، برای مثال دشمنانم را ابن سعد میکنم و خودم را بلاتشبیه امام حسین (ع)؛ بعضاً شاهد این موارد نیز هستیم که طرف مقابل یزید است و طرف موافق امام حسین (ع) است بنابراین ما نباید از شعر عاشورایی استفاده ابزاری کنیم.
البته اگر مانند خوشدل تهرانی با اضافه کردن مواردی به شعر عاشورایی و با اتکا به آن در راستای شکل گیری فرهنگ انقلاب حرکت شود، اتفاق مبارکی است. اما اگر در راستای سوءاستفاده از فرهنگ عاشورا و استفادههای حزبی از این ادبیات بهره ببریم ظلم به عاشوراست.
* آقای اسماعیلی در حال حاضر در هیئات مختلف شاهد روضه خوانیهایی از مصائب کربلا هستیم که منجر به گریه شدید عزاداران میشود؛ به نظر شما فلسفه گریاندن چیست و آیا ما از این فلسفه دور شده ایم؟
اسماعیلی: قبل از ورود به بحث و پاسخ به این سوال فرازی از صحبتهای رهبر انقلاب را میخوانم: «در مشهد، یک منبری معروف داشتیم. مرحوم رکن الواعظین. او منبر میرفت و مردم پای منبر او مثل ابر بهار گریه میکردند، در حالی که خودش بارها میگفت من اسم نیزه و خنجر نمی آورم. واقعاً هم نمیآورد. بنده دهها منبر از او دیده بودم حادثه را آنچنان هنرمندانه تصویر میکرد که مجلس را منقلب میساخت؛ بدون اینکه بگوید کشتند، تیر زدند، شمشیر چنین و چنان زدند، اینها را نمیگفت.»
ببینید به عقیده بنده میتوان با شیوههای هنرمندانه روضه خوانی خوب کرد و گریه درآورد. در اینکه مصیبت کربلا اعظم مصائب است جای هیچ شکی نیست اما ای کاش برای مصائب اهل بیت مرثیه خوانی کنیم و واقعاً بر این مصائب گریه کنیم؛ گریه بر مصائب اهل بیت باید با نتیجه ظلم ستیزی و عدالت خواهی باشد اما اگر گریه به عنوان هدف قرار گیرد و فلسفه آن فراموش شود شاهد استفاده تعابیر زشت و بدی از اباعبدالله و مصائب آن هستیم و روضه خوان به شکلی از این مصائب نام میبرد که من به عنوان شاعر شرم میکنم آن هم برای گریاندن حضار.
شهید مطهری داستانی نقل کرده با این مضمون که «روزی روضه خوانی بالای منبر هرچه میخواند عزاداران گریه نمیکردند، پس از آن پامنبریها گفتند که دست به کار شوید و ظاهراً مشتی سنگ ریزه جمع آوری کردند، پس از خاموش کردن چراغها سنگها را به جمعیت پرتاب کردند تا گریه حضار دربیاید.»
گریه کردن برای مصائب اهل بیت جزئی از اصول دین و روایات و احادیث است اما اگر گریاندن هدف شود و از فلسفه اصلی فرهنگ عاشورا یعنی ظلم ستیزی، عدالت گستری، حق خواهی، ترویج مفاهیم توحیدی دور شویم به فرهنگ عاشورا ظلم کرده ایم.
برای مثال در بحث شیعه و سنی که در ابتدای جلسه آن را مطرح کردم باید گفت، ما میتوانیم درباره اختلافات شیعه و سنی در مباحث فقهی و کلامی صحبت و گفتگو کنیم اما زمانی که ما در جایگاهی هستیم که میخواهیم دین اسلام و امام حسین (ع)، حضرت زینب (س) را به عنوان الگوی جهانی معرفی کنیم باید وجوه افتراق را کنار گذاشته و برای حفظ آبرو بر روی مسائلی مانند خداپرستی، قبله، پیامبر اسلام، که بر سر آن اشتراک داریم مانور دهیم. بنابراین نباید اختلافات را با صدای بلند اعلام کنیم چراکه فرقههای تکفیری از این اختلافات استفاده میکنند و با نقاب اسلام سر میبرند، پس ما باید به عنوان مسلمان این هوشمندی را داشته باشیم که برای حفظ اسلام در واقع به عنوان یک امت واحد عرضه اندام کنیم.
اختلاف میان شیعه و سنی در سده چهارم و پنجم پس از آل بویه و مستعد شدن جامعه برای عزاداری اهل بیت از طرف مناقبیان و فضائیلیان شکل گرفت؛ به این ترتیب که مناقبیان کسانی بودند که شاعران شیعی و اهل تشیع بودند و در خیابان و بازار فضائل اهل بیت را بیان میکردند اما فضائلیان اهل تسنن پس از غدیر برای دهن کجی به اهل شیعه در مدحل خلفای راشیدن شعر میگفتند و احادیث جعلی درست میکردند. بنابراین اخلاف شیعه و سنی از اینجا شکل گرفت و باید با هوشمندی با آنها رفتار کرد.
همانطور که بیان شد عاشورا ابعاد مختلفی دارد برای مثال در قرائت مبتنی بر پیامیهای عاشورایی ما با نعمت میرزازاده و شعرهای سرشار از پیامهای توحیدی او روبه رو هستیم. در شعر دفاع مقدس ما شاهد پیوند عاشورا و اسطورههای ملی هستیم آنطور که میبینید امیرالمومنین (ع) و یا اباعبدالله (ع) را در کنار رستم و سیاوش قرار میدهند؛ به بیان دیگر آمیزه ای از آئینهای ملی و آئینی در شعر دفاع مقدس تجلی پیدا کرده است.
* در حال حاضر ما در مداحیها و مجالس عزاداری با اشعار متفاوتی رو به رو هستیم و دیگر خبری از تعزیه و پرده خوانی نیست اما به نظر شما چه شد که از اشعاری مانند «با نوای کاروان» به چنین مرحلهای رسیدیم. جالب این است که تمامی این تغییرات بعضاً نادرست به بهانه جذب جوانان شکل میگیرد اما آیا برای جذب جوانان مجاز به هرگونه ساختارشکنی در واقعه عاشورا هستیم یا خیر؟
حبیبی: من در این سالها به عنوان کسی که نگاه بینابینی به این مسئله دارم دغدغه این موضوع را داشتم. متأسفانه ما در زمینه عزاداری برای امام حسین (ع) دچار افراط و تفریط هستیم یک عده که تحت تأثیر فرهنگ مرحوم دکتر شریعتی هستند و نگاه روشنفکری دینی دارند.
عدهای دیگر متأسفانه نگاه بچههای هیئتیهای ماست که چون فقط از درون هیئت را نگاه میکنند، زوائد آن را نمیبینند به بیان دیگر هیچ وقت فاصلهای نگرفتند و از آن مجالس را نگاه نکردند. در حال حاضر اغلب ستایشگران اهل بیت افراد قابل احترامی هستند اما بعضاً جوانان تازه کار در این هجمههای رسانهای بعضاً دچار این زیاده رویها میشوند.
گریه کردن برای امام حسین (ع) حد ندارد چراکه امام زمان (عج) خطاب به ابا عبدالله میفرمایند: «من هر روز برای تو گریه میکنم و وقتی اشکم تمام میشود برای تو خون گریه میکنم»؛ بنابراین زیاده روی کردن در عزاداری به معنای حد داشتن عزاداری نیست به این معناست که نباید درباره جسارتها، نامهربانیها به کاروان آزادگان کربلا و اهل بیت عصمت از صبح تا شب عاشورا پرداخت؛ در این ناملایمات شکی نیست اما اینکه چقدر از این موارد گفتنی است و چقدر از آن باید درگوشی باقی بماند بحث زیاد است.
در میان بزرگان ادبیات فارسی نیز به این شکل بوده که تنها از مصائب کربلا سرخطی را بیان و از آن عبور میکردند. برای مثال همین که زنی مانند زینب (س) را به بزم مردی مانند ابن زیاد وارد کنند برای عمری سوختن کافی است.
اسماعیلی: کسی که محبت اهل بیت را دارد بعد از جاری شدن نام مبارک امام حسین (ع) از دهان واعظ و مداح اشک میریزد و نیازی به زیاده گویی نیست اگر ما این را درک کنیم به چنین اشعار، مداحی و موارد خطرناک نمی رسیم.
حبیبی: متأسفانه ما در این میان گیر افتادیم و تا دهه محرم از راه میرسد عدهای شروع میکنند و حتی به لیوانی که از دست عزاداران حسینی بر روی زمین افتاده، تا ترافیک و غیره شروع به هجمه رسانهای میکنند در حالی که خودشان شهر را به آتش می کشند و کسی نمیتواند چیزی بگوید، نمونه بارز این مسئله مهمانی ده کیلومتری غدیر است. تهران شهری بزرگ است که در روزهای معمولی هم در آن ترافیک وجود دارد اما روز هشتم و دهم محرم این ترافیک به گردن دستههای عزاداری میافتد.
اسماعیلی: البته رعایت موازین عزاداری در منشور شیخ عباس قمی نیز آورده شده است اما خب عدهای فقط به دنبال شیطنت هستند. طبیعی است که در دهه اول محرم به دلیل شور و انقلاب مردم نمیتوان مسائلی را رعایت کرد و عمدی در آن وجود ندارد.
حبیبی: به نظر من ما باید میانه بایستیم و هر دو طرف را به عقلانیت و بازگشت به فرهنگ اهل بیت دعوت کنیم؛ متأسفانه دستگاه امام حسین (ع) بلاتشبیه شبیه فوتبال شده است و همه در آن کارشناسی میکنند در حالی که ما مقلد هستیم و باید از مراجع تقلید کنیم.
* در بخشی از صحبتها گفته شد که شاعران باید ارتباط خود را با هیئتها بیشتر کنند به نظر شما برای این مسئله چه باید کرد؟
حبیبی: این مسئله دو طرفه است. برای مثال من نمیتوانم به مداحی التماس کنم که شعر من را بخوانند و از طرفی نباید تبختر داشته باشم. من به عنوان شاعر باید ارتباط خود را با جامعه حفظ کنم؛ هیئت نیز بخشی از جامعه من است. به طور کلی اوج یک شعر اهل بیتی این است که مناسب خواندن در هیئت باشد، چراکه مخاطب شعر اهل بیت هیئت است منتهی نه این شعر هیئتی که امروز با آن مواجهه هستیم بلکه شعری که مثلاً آقای مجاهدی سروده باشد.
چنگ دل آهنگ دلکش میزند / ناله عشق است و آتش میزند
متأسفانه در حال حاضر مداحان ما یک ربع قبل از جلسه به دنبال شعر میگردند و برای آن ملودی میسازند؛ مادحین قدیم مانند احمد دلجو، احمد شمشیری چطور شعر پیدا میکردند؛ روایتی از خوشدل تهرانی وجود دارد که میگفت هر زمان به خانه احمد شمشیری میرفت ۲۰ کتاب دور و برش بوده و برای پیدا کردن شعر سختگیر بودند و حرمت اهل بیت را حفظ میکردند
من به عنوان شاعر باید به فرهنگ جامعه دقت کنم و به تناسب زبان و فرهنگ آن سخن بگویم به شکلی که مناسب فهم مردم جامعه باشد تا بتواند آنها را به لحاظ معنوی و دینی چند پله ارتقا دهد. برای مثال یک عده شاعر نشسته و میگویند من شعر گفته ام مداحان میتوانند از آن استفاده کنند در حالی که شعرشان به درد هیئت نمیخورد، پس این ارتباط دوطرفه است یعنی من به عنوان شاعر باید چیزی بگویم که مردم با آن ارتباط بگیرند و مداحان نیز باید به دنبال شعر خوب بگردند.
متأسفانه در حال حاضر مداحان ما یک ربع قبل از جلسه به دنبال شعر میگردند و برای آن ملودی میسازند؛ مادحین قدیم مانند احمد دلجو، احمد شمشیری چطور شعر پیدا میکردند؛ روایتی از خوشدل تهرانی وجود دارد که میگفت هر زمان به خانه احمد شمشیری میرفت ۲۰ کتاب دور و برش بوده و برای پیدا کردن شعر سختگیر بودند و حرمت اهل بیت را حفظ میکردند اما الان به این شکل نیست.
اسماعیلی: در حال حاضر مجالس مذهبی ما حتی در مساجد که پایگاه تبلیغ دین است، مداح محور شده است در دهه اول محرم اگر شما به هیئتها مراجعه کنید بعضاً یا سخنران ندارند و یا سخنرانیها کوتاه است اما یک ساعت مداحی است و روضه با معرفتی وجود ندارد.
حبیبی: آن هم مداحی که ۹۰ درصد شور است؛ یعنی خود روضه خواندن در قدیم به این شکل بود که اگر مداح یا مرثیهخوان بهطور مستقیم از سبک واحد به زمینه میرفت مرتکب اشتباه بزرگی شده بود. چون اول زمینه بود، بعد نوحه، سپس واحد، و بعد واحد نوس. حتی سینه زنی در تهران قائده داشت؛ به این شکل که از آرام شروع میشد و بعد بلند و پس از آن دودمه بود و تنها یک دقیقه به شور اختصاص داشت.
اسماعیلی: در حال حاضر مجالس ما باید آداب محور و تلاش کنیم فرهنگسازی در آن شکل گیرد؛ متأسفانه در دهه اول محرم مداحان میگویند مقلد خودمان هستیم و به نظر مراجع کار نداریم که بسیار کار ناشایستی است، در حالی که شما اگر پیرو مراجع تقلید هستید باید ببینید آنها چه گفتند. این بدعتهای ناشایست است که ما را به اینجا رسانده است.
از طرف دیگر علمای دین باید عالم محور باشند و در واقع باید به ما آموزش دهند که چطور سینه زنی کنیم، شعر بگوییم، مداحی کنیم، مثلاً من به عنوان شاعر رده سوم، چهارم باشم و مداح در آخر باشد اما شما میبینید که در بنرهای شهری برای تبلیغ هیئت عکس مداح را بزرگ کرده و عکس سخنران نیست. چنین مواردی آفت است و باید فرهنگسازی شکل گیرد. همه ما درد دین داریم و به دنبال تقویت مجالس دین هستیم که این فرهنگ متعالی ما را عاقبت به خیر کند.
حبیبی: البته اشتباهی است که خودمان کردیم. ما برای مقابله با سلبریتی های ورزشی و سینمایی یک سری سلبریتی مذهبی و انقلابی درست کردیم و این افراد واقعاً سلبریتی شدند و از دست ما خارج شدند. این اشتباهی است که دستگاههای فرهنگی کردند و از مداح، نوحه خوان و منبری سلبریتی ساختند. در حال حاضر چند منبری سلبریتی نیز داریم و ستایشگران و پیرغلامان اهل بیت به حاشیه رفتند.