به گزارش خبرنگار مهر، کار خوب لزوماً به زیاد کار کردن نیست. به گفته اقتصاددانها کار خوب نتیجه تفکر و بهره وری از حداقل سرمایه با بیشترین سودآوری است. افراد فعال در حوزه تولید و خدمات باید بتوانند با استفاده بهینه از نیروی کار، زمان، سرمایه و… بالاترین نتایج را به دست آورند. به گفته حسین ساسانی نظریه پرداز توسعه پایدار، نقطه آغازین بهره وری و گسترش آن که منجر به توسعه اقتصادی شود، ایجاد تغییر و تحول در ذهنیتها و مدلهای تفکر و سپس، ایجاد و فراهم کردن فضای گفت و گو برای حل مسائل و مشکلات با ذهنیتهای تحولیافته است.
بهره وری بستری برای حرکت به سوی توسعه یافتگی است. چرا در کشور ما تولید بهره ور نیست؟
دیوید بوهم فیزیکدان برجسته، در کتاب «گفت و گو» میگوید؛ وقتی با مسألهای مواجه میشویم، به نظر میرسد که باید از فکرمان برای حل مساله استفاده کنیم؛ اما در واقع مساله اصلی خود فکر است. ما با فکر غلط مشکلاتی درست میکنیم و بعد از همان فکر میخواهیم که راه چارهای برای این مشکلات ارائه دهد. طرز فکری که مشکلات را به وجود آورده، نمیتواند راه حل برای آنها ارائه دهد. راه حلهایی که به این روش به دست آید، مشکلات بزرگتری ایجاد خواهند کرد. اولین قدم برای حل مشکلات، اصلاح فکر است و مؤثرترین اقدام برای اصلاح فکر، گفت و گو است.
به اعتقاد من، نقطه آغازین بهره وری و گسترش آن که منجر به توسعه اقتصادی شود، ایجاد تغییر و تحول در ذهنیتها و مدلهای تفکر و سپس، ایجاد و فراهم کردن فضای گفت و گو برای حل مسائل و مشکلات با ذهنیتهای تحولیافته است. اگر باورها و رویکردها تغییر نکند و همچنان اصرار به سوار شدن بر اسب مرده باشیم، بهره وری در جامعه و کسب و کارها ریشه نمی دواند و موجب عدم توسعه یافتگی در اقتصاد کشور میشود.
حکایت بهره وری در کشور ما، حکایت نداشتن زبان مشترک ۴ دوست و نبودن مکالمه همدله بین آنان (درخواست عنب، انگور، اوزوم و استافیل و درخواست مجدد آنها در مورد نوع انگور سیاه، سبز، زرد و کبود) است.
یکی از پایههای اصلی ترویج و گسترش بهره وری که عامل رشد اقتصادی شود، داشتن زبان و گفتمان مشترک در مورد رسیدن به اهداف و حرکت در مسیر رشد اقتصادی و به دنبال آن توسعه پایدار است. اگر مدیران جامعه در سطح کلان و مدیران کسب و کارها قادر به ایجاد همزبانی و همسویی بین آحاد مردم کشور و کارکنان یک کسب و کار نباشند، بدیهی که بهره وری ظهور و بروز نمیکند و به دنبال آن، رشد اقتصادی و اجتماعی متوقف میشود و انحطاط جامعه و ورشکستی کسب و کار شروع به آغازیدن میکند.
به همین دلیل، یعنی کم رنگ شدن زبان مشترک، موجب شده به این باور برسم که ما انسانها تنها با محدودیت منابع رو به رو نیستیم؛ بلکه از محدودیت رؤیا، آمال و خواستههای مشترک که برای گسترش بهره وری و رشد اقتصادی به صورت توأمان ضروری است در رنج هستیم.
در قلب هر تحول که منجر به بهره وری و رشد اقتصادی شود، حسی از یک عزم و خواسته درونی قوی برای موفقیت نهفته است، اگر غیر این باشد؛ یعنی زبان، باور و اراده مشترک نباشد، دستیابی به بهره وری توأم با رشد اقتصادی خیالی بیش نخواهد بود!
یکی دیگر از پایههای اصلی بهره وری برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار، توجه و تمرکز نخبگان و مردم جامعه و کسب و کارها به ساختن روابط انسانی با کیفیت در جهت دستیابی به خوشبختی است. نتیجه مطالعه ۸۰ ساله دانشگاه هاروارد از سال ۱۹۴۰ میلادی تا امروز با موضوع «چه چیزی موجب سرآمدی یک جامعه میشود و برای مردم خوشبختی می آورد» این است که زندگی خوب با روابط خوب ساخته میشود.
داشتن روابط اجتماعی مؤثر برای جسم و ذهن انسان مفید است و نسبت به سایر شاخصهای زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. ثروت، شهرت و سخت کوشی به تنهایی خوشبختی نمیآورد. بیشتر کار کنید تا بیشتر به دست آورید، گزاره درستی در مورد بهره وری و رشد اقتصادی نیست. نتیجه این تحقیق دقیقاً بر بهره وری، ویژگیها و نتایج آن تاکید دارد و میگوید که بهره وری به معنای کار بیشتر و بدون توقف نیست.
سخت کوشی اگر با بهره وری همراه نباشد نمیتواند رشد اقتصادی را رقم بزند و سرخوردگی در همه حوزههای زندگی را به ارمغان خواهد آورد. سایمون سینک، کارشناس ارتباطات استراتژیک هم این موضوع را مورد تاکید قرار داده است و تاکید میکند روابط خوب منجر به ساختن زندگی و کسب و کارها میشود و این نوع ساختن یعنی داشتن بهره وری بالا در جامعه و کسب و کارهاست. وی میگوید؛ «بر روی ارتباطات سرمایه گذاری کنید. زندگی سخت است. هیچ کسی به تنهایی قادر نیست از پس این زندگی برآید. ما به تشویق و الهام بخشی مردم برای رسیدن به این امر نیاز داریم و همچنین، ما میتوانیم دیگران را تشویق کنیم و الهام بخش آنان باشیم.». برداشتی که میتوان از این بیان داشت، این است که الهام بخشی به دیگران یعنی توسعه و افزایش بهرهوری برای رسیدن به رشد اقتصادی پایدار و رفاه مردم در سایه کار بهره ور است.
آیا با مکانیزه کردن سیستمها میتوان به بهره وری دست یافت؟
آنچه در موضوع بهره وری برای من اهمیت دارد و همگان باید بدان توجه داشته باشند این است که برای دستیابی به رشد اقتصادی «ذهنیت کارکردی» در کسب و کارها را کنار بگذاریم و از آن دوری کنیم. منظورم از «ذهنیت کارکردی» این است که در ارائه ایدهها و راه حل های نوآورانه برای رشد اقتصادی و توسعه نهادهای اجتماعی، رویکرد و روشهای مکانیکی را کنار بگذاریم. بسیاری از مدیران کشور چه در حوزههای سیاسی و چه در حوزههای اقتصادی و اجتماعی هنوز به دنبال راه حل های مکانیکی عصر صنعتی یک قرن پیش هستند. در «رویکرد کارکردی» مدیران کشور و سازمانها همواره به دنبال «راه حل های فوری» هستند که به صورت خودکار، بتوانند تمام چالشهای شأن را درمان کنند و سپس سرشان را می خارانند و میگویند که چرا این اتفاق رخ نداد. باید آگاه باشیم که رویکردهای بهره ورانه و استراتژیک را نمیتوان صرفاً با اتوماسیون کردن آنها، افزایش داد و به رشد اقتصادی رسید و با هیچ نرم افزاری نمیتوان تمام پاسخها را یافت؛ نگاهی که متأسفانه در جامعه و سازمانها ریشه دوانده است و بهره وری را مکانیزه کردن سیستمها تلقی میکنند. در حالی که «گفت و گو و تفکر» از اصول بنیادین ترویج بهره وری است. مردم و نخبگان جامعه و مدیران و کارکنان سازمانها چه دوست داشته باشند، چه دوست نداشته باشند، باید برای ترویج و گسترش بهره وری گفت و گو و تفکر کنند و سپس تصمیم بگیرند. با فناوری تا حد زیادی میتوان این فرایند تصمیم گیری را پشتیبانی کرد اما نمیتوان یا نباید همه چیز را فقط در قالب فرایند مکانیزه کردن سیستمها پی ریزی کرد.
نتیجه یک نظرسنجی از ۵ هزار نفر مدیر و کارکنان نشان میدهد؛ این افراد حاضر نیستند نقش چرخ دندههای ماشینی را ایفا کنند که دندانههایش در هر فصل مالی برای تحقق مشتی از ارقام عملکردی تیز میشود. آنان میخواهند محل کارشان جایی باشد که حس کنند در آنجا قابلیتهایی به آنها داده میشود تا تغییری مثبت و معنادار را پدید آورند. به اعتقاد من، معنای بهره وری در این نگاه و رویکرد نهفته است، یعنی ایجاد تغییر مثبت و معنادار توسط تمام انسانها که هر کدام به کاری مشغول هستند. به بیان دیگر مدیران جامعه، کسب و کارها، سازمانها و نهادهای اقتصادی و اجتماعی باید انسانها را ماشین فرض نکنند و سازمانی را به وجود آورند که اساس آن «مکالمه و گفت و گو» میان افرادی است که میخواهند چیزی را خلق کنند تا جامعه بشری از آن بهرهمند شود.
آدام کروزیر، مدیرعامل پیشین رویال میل میگوید «کارکنان در محل کارشان به دنبال یک حس تعلق و انگیزهای که به زندگی کاری شأن معنا ببخشد، میگردند.» این گفته بدان معناست که یکی از فاکتورهای اصلی نهادینه کردن بهره وری، ایجاد حس تعلق و انگیزه به تک تک افراد جامعه در انجام دادن کاری که بدان همت گمارده اند، است.
از نظر تاریخ، بزرگترین اختراع تمام دورانها چرخ است. اما به باور من، مهمترین ابداع بشر، سازمان است؛ یعنی موجودیتی که مردم زیر چتر آن با هم برای دستیابی به هدفی مشترک همکاری میکنند. از همین رو، بر این باورم که بهره وری و افزایش آن از این نقطه یعنی «ساختن سازمانی که افراد بتوانند با تمام توان در درون آن تحول ایجاد کنند» آغاز میشود.
در موضوع بهره وری باید میان پارادایم جدید که به جامعه و سازمان نگاه متفاوتی دارد و آنها را به مثابه موجودات زنده در نظر میگیرد، در مقایسه با پارادایم سنتی که نگاه ماشینی به جامعه و سازمان دارد، فرق بگذاریم و پارادایم سنتی به فراموشی بسپاریم.
تفاوت این دو دیدگاه را بیشتر توضیح دهید.
تفاوت دیدگاه سنتی و مدرن به بهره وری به مثابه تفاوت ساختمان و سازمان است. سازمان و ساختمان هر دو از ریشه ساختن یا سازیدن هستند یکی با ریشه ماضی (ساخت+مان) و یکی با ریشه مضارع (ساز+مان) هر دو به یک سازه اشاره دارند. هر دو عناصر تشکیل دهنده، نحوی خاص ارتباط با هم و با کارکردهای مشخص دارند. اما بین ساختمان و سازمان یک تفاوت بنیادین وجود دارد؛ ساختمان، سازهای است که به محض ساخته شدن، کارکردش فریز میشود و ثابت میماند تا زمانی که سازه برجاست (ریشه ماضی فعل ساختن!) و برای تغییر کاربردش، باید آن را فرو ریخت و از نو ساخت. سازمان اما، از زمان ساختن اولیه اش تا ابد در حال ساخته شدن (یا شاید بهتر باشد بگوییم سازیدن) است و هیچگاه سازیدن آن تمام نمیشود (ریشهی مضارع!). همچنین سازمان یک موجود زندهای است که عناصر تشکیل دهنده آن هم موجود زنده هستند. پس یک سیستم پیچیده با درجه آزادی زیاد و مدام در حال تغییر و زایش است. یک سیستم باز که مدام بر محیط پیرامونش تأثیر میگذارد و از آن تأثیر میگیرد.
اگر سازمانی خواص موجود زندهی هوشمند آفریننده خود را از دست بدهد، چیزی شبیه همان ساختمان است! چیزی در حد یک ماشین. تعبیری که در تمام قرن بیستم، پارادایم غالب نگرش به سازمانها و شکل گیری بهره وری بوده است و متأسفانه هنوز هم در کشور ما دیدگاه غالب است و به همین دلیل بهره وری گسترش پیدا نمیکند.
اگر میخواهیم به بهره وری برسیم باید قبول کنیم که جامعه و سازمان امروز دیگر ماشین نیست. نمیتواند باشد! عناصر جامعه و سازمان (آدمهای جامعه و سازمان) پیچ و مهره ماشین نیستند که به راحتی قابل جایگزینی باشند. آدمهای قرن حاضر، موجودات هوشمند، مختار، آفریننده و بهدنبال معنا هستند و در سازمانی کار خواهند کرد که بستر این آفرینندگی و چابکی را به خوبی فراهم کرده باشد.
از طرف دیگر، فرماندهی و نظارت سازمانی یک سویه و بدون توجه به موضوع بهره وری، میتواند مانع بروز نوآوری شود و به توانایی تیم در بهره وری امور روزمره ضربه برند. اگر مدیران جامعه و شرکتها، داوطلبانه قدرت یک طرفه را کنار بگذارند و تیمها و هم رده هایشان را ترغیب به پذیرش مسئولیت کارهای خودشان کنند، دست از تلاش برای کنترل کارکنان بردارند و در مقابل روی افزایش استقلال و عاملیت آنان تمرکز کنند، قطعاً به بهره وری و نتایج بهتری پیدا خواهند کرد.
یکی دیگر از پایههای نهادینه کردن بهره وری، ایجاد اعتماد بین مردم یک کشور و کارکنان یک کسب و کار است. اعتماد واقعی وقتی میتواند وجود داشته باشد که افراد در جامعه و محل کار احساس آزادی داشته باشند.
قانون اول برای ساختن رابطهای که باعث شود افراد در جامعه و سر کار احساس آزادی کنند، کنار گذاشتن قدرت اجتماعی و سازمانی یک طرفه است. طبیعی است که کنترل برای یک مدیر جذاب است. اما قدرت و کنترل فریبنده است و کسی را به جایی نخواهد رساند. رابطههای انسان محور در یک جامعه و سازمان بهره وری و اثربخشی بیشتری دارند و دریچه رضایت بخش تری را در دنیای افراد باز میکند.
اگر بتوانید با آدمها رابطهای بر مبنای اعتماد بسازید به گونهای که در جامعه و سر کار احساس آزادی کنند، احتمال اینکه بهترین کار عمرشان را بکنند خیلی بیشتر میشود. شما از آنها کار «نمی کشید» بلکه دارید شرایطی را فراهم میکنید که خودشان تواناییهای شأن را عملی کنند و در این شرایط است که بهره وری به اوج خودش میرسد.
امروزه قابلیت مدیران ارشد در ایجاد انگیزه مردم جامعه و کارکنان کسب و کارها برای کارآمدی و بهره وری از هر زمان دیگر با اهمیت تر شده است.
چه سازمانی را میتوان سازمان بهره ور نامید؟
سازمان بهره ور، سازمانی است که توأمان هم بر عملکرد و هم بر سلامت سازمان تمرکز دارد. با این توضیح که عملکرد آن چیزی است که یک بنگاه اقتصادی به صورت مالی و عملیاتی به ذی نفعانش ارائه میدهد و با استفاده از سنجه ها و ابزارهایی چون سود عملیاتی، بازده سرمایه، بازده سهام، هزینهها و بازده داراییها اندازه گیری میشود و سلامت یعنی قابلیت سازمان در هم سو کردن، اجرا و بازسازی خود با سرعتی بالاتر از رقبا است که در طول زمان امکان حفظ و پایداری عملکرد برتر را میدهد. بنابراین اگر به سلامت یک کسب و کار کم توجهی شود، یعنی اینکه بهره وری در کانون تمرکز مدیران قرار ندارد.
رهبران و مدیرانی که صرفاً بر عملکرد سازمانی تمرکز میکنند، یعنی بر اموری که در بازههای زمانی کوتاه بازده مالی مناسبی داشته باشند، سرمایه گذاری سنگین انجام میدهند، اما آنچه آنان نادیده میگیرند، سرمایه گذاری بر سلامت کسب و کار است؛ یعنی سرمایه گذاری بر روی سازمانی که لازم است امروز ساخته و پرداخته شود تا فردا پایدار بماند و کامیاب شود و بهرهوری با ساختن فردا در امروز متبلور میشود.
دان آرگوس، رئیس بازنشسته هیأت مدیره شرکت بی. اچ. پی بیلتون میگوید «کلید موفقیت در بلندمدت آن است که افراد سازمان خود را توسعه دهیم و آنان را برای بروز شایستگیها، خلاقیتها و تعهدات شأن تهییج کنیم و به حرکت درآوریم تا کسب و کار به جلو حرکت کند». به اعتقاد من، کلید افزایش بهره وری در مفهوم این جمله است. یعنی توسعه قابلیتها، پرورش حس مسئولیت پذیری و پاسخگویی در قبال تعهدات و ترغیب افراد برای دستیابی به عملکردی بالاتر از انتظار است.
نکته مهم در جست و جوی بهره وری کسب و کارها که منجر به رشد اقتصادی شود، این است که بدانیم افراد یک سازمان مانند خون سازمان هستند. اگر این مظاهر حیات را از سازمان حذف کنید، آنچه از آن باقی میماند صرفاً اسکلت و زیرساختی بی روح شامل تعدادی ساختمان، سیستم و ماشین آلات است که قابلیت هیچ کاری را ندارد تا چه رسد به اینکه با بهره وری بالا کار کند و در دستیابی به رشد اقتصادی سهیم باشد.