خبرگزاری مهر – گروه ورزشی: انتخاب کیومرث هاشمی به عنوان سرپرست وزارت ورزش و جوانان با استقبال خوب اهالی ورزش همراه شده است، همانطور که حضور حمید سجادی به عنوان وزیر ورزش هم در ابتدا با چنین شرایطی مواجه بود اما هر چه از عمر مدیریت دونده پرافتخار ایران گذشت، این «خوش استقبالی» جایش به «بدرقه بد» داد و سجادی را به در خروجی خیابان سئول نزدیک کرد.
مدیری که از جنس ورزش بود و حضورش میتوانست موجی از امیدواری و اتفاقات خوب در ورزش کشور را ایجاد کند، با «پاشنه آشیل» هایی که برای خودش ساخت، پایههای مدیریتش را سست کرد تا جای موافقانش با مخالفانش عوض شد و اکثریت خواستار کناره گیری اش شدند.
حمید سجادی به عنوان یک چهره ورزشی و تحصیل کرده سالها به عنوان اصلیترین خواسته جامعه ورزش از رئیس جمهور برای انتخاب یک «ورزشی» برای مسئولیت سازمان تربیت بدنی در گذشته و وزارت ورزش در سالهای اخیر مطرح میشد و دو سال قبل را رأی اعتماد مجلس رنگ واقعیت به خود گرفت اما اتفاقاتی که در دوره مدیریت او رخ داد این خواسته جامعه ورزش برای دورههای بعد را را تردید همراه کرد که آیا بازهم آنها روی درخواست شأن اصرار دارند؟
سجادی از جنس ورزش بود اما «جنس» مدیریتش ورزشی نبود و خودش را در اختیار «حریف» قرار داد تا هر فن و تکنیکی که بلد است روی او پیاده کند و امتیاز بگیرد و در نهایت وی را «خاک» و از تشک بیرون کند.
با رفتن حمید سجادی بازهم رئیس جمهور به یک ورزشی دیگر اعتماد کرد. به چهرهای که شاید به اندازه افتخارات ورزشی حمید سجادی کارنامه قوی نداشته باشد اما در مدیریت ورزش سابقه طولانی دارد و از این حیث بسیار جلوتر از دونده وزارتخانه خیابان سئول است.
کیومرث هاشمی از معاونت تربیت بدنی ملایر شروع کرد و با مدیرکلی تربیت بدنی استان همدان ادامه داد و اوایل دهه هشتاد با حضور در تهران معاون دفتر آمار و اطلاعات سازمان تربیتبدنی شد و بعد دورهای را مدیرکل تربیت بدنی استان یزد بود و در برگشت به تهران مدیرکل دفتر امور مشترک فدراسیون ورزشی شد. معاون سازمان و رئیس مرکز توسعه ورزش قهرمانی کشور، رئیس شورای برونمرزی سازمان تربیت بدنی، سرپرستی فدراسیون فوتبال و قائممقام وزیر در امور تربیت بدنی آموزش و پرورش از جمله دیگر مسئولیتهای اوست.
همین کارنامه تکلیف سرپرست وزارت ورزش را مشخص میکند. او باید راهی را برود که حمید سجادی نرفت. کیومرث هاشمی باید مسیرش را از دونده ای که به خط پایان نرسید جدا کند و قدم در جادهای بگذارد که انتهایش «استقلال» و «مرجعیت» وزارت ورزش ایستاده است. استقلالی که حلقه مفقوده و گمشده دوره حضور حمید سجادی بود.
ورزش اگر میخواهد قدمی رو به جلو بردارد باید خودش را از «بده بستانهای» سیاسی دور کند و عنان کار را به آنهایی بدهد که براساس ضابطه روی صندلی مسئولیت قرار میگیرند نه رابطه فلان مسئول سیاسی با وزیر ورزش. باید جایی باشد برای حضور مدیران کاربلد و باتجربه و البته تحصیلکرده و بااخلاق ورزشی.
کیومرث هاشمی برای ماندن و «رأی» اعتماد گرفتن از مجلس فاکتورهای یک مدیر ورزشی با ویژگیها و فاکتورهای «وزیر» را دارد اما برای قانع کردن نمایندگان باید «استقلال» در تصمیم گیری و انتخاب نفرات کاربلد و مدیران لایق را در دستور کارش قرار دهد.
تهدیدی که در دوره گذشته متوجه وزارت ورزش بود و وزارتخانه را اسیر تصمیمگیریهای بیرونی بهویژه در بعضی انتصابات کرده بود؛ میبایست به یک فرصت بدل شود. طبیعی است که هیچ مدیری در همه حوزهها نیروهایی که از پیش با آنها آشنایی داشته باشد و کار را با آنها تجربه کرده باشد ندارد و لازم است از مشورت و راهنمایی کارشناسان و خبرگان در انتخاب همکارانش استفاده کند.
اما این مشورت نمیباید استقلال تصمیمگیری مدیر را تحت الشعاع قرار دهد. مشورت دهندگان مشفق نیز حتماً به گونهای عمل نمیکنند که حوزه اختیارات یک مدیر اجرایی خدشهدار شود و چهره مدیریتی او آسیب ببیند.
در عین حال دوره سجادی از حیث مدیریت دانش خالی از تجربیات ارزشمند نیست؛ هرچند وزیر بعدی محق است که نسبت به تغییر مدیران و سیاستهای وزارتخانه براساس راهبردهایش اقدام کند اما نباید فرصت ارائه تجربیات و دستاوردها را از ساختار موجود بگیرد. بیتردید هاشمی برای موفقیت ناگزیر است از فاصلهگذاریها و پیشداوریهای سیاسی نیز پرهیز کند.
باید «استقلال» در انتخاب نفرات توسط سرپرست وزارت برای اهالی ورزش ملموس و قابل رؤیت باشد. حتی نمایندگان مجلس هم باید این استقلال را ببیند تا بدانند این بار یک ورزشی آمده تا با مدیریت درست و انتخابهای درست ترش، ورزش کشور را یک قدم به جلو ببرد.
کیومرث هاشمی در این راه نیاز به مشورتهای درست و تصمیمات درست تر در مورد افراد دارد. قطعاً همه آنهایی که در دوره گذشته وارد وزارتخانه شده اند مدیرانی ضعیف و کارنابلد نیستند. حتماً هستند مدیرانی که میتوانند در کنار هاشمی و تیمش قدمهای رو به جلویی برای ورزش بردارند.
به همین خاطر سرپرست وزارت ورزش باید با بررسی دقیق، کارشناسی و مشورت با افراد دلسوز و خیراندیش، معاونان و تیم مدیریتی همراهش را انتخاب کند تا بتواند هم پاسخ اعتماد رئیس جمهور را بدهد و هم جامعه ورزش را از انتخاب دوباره یک ورزشی سربلند و دلگرم کند و خواسته آنها را برای همیشه به دل سیاه تاریخ نفرستد.