به گزارش خبرنگار مهر، رمان «بریزبن» نوشته یوگنی وادالازکین بهتازگی با ترجمه نرگس سنائی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۸ در روسیه منتشر شده است.
یوگنی وادالازکین متولد ۱۹۶۴ در پترزبورگ یکی از نویسندههای معاصر روسیه است که با رمان «بریزبن» توانست جایزه کتاب سال روسیه در سال ۲۰۱۹ را از آن خود کند. جایزه کتاب سال روسیه که از سال ۱۹۹۹ اهدا میشود، برای حمایت از نشر کتاب داخلی و ایجاد علاقه و گرایش به ادبیات مدرن روسیه تاسیس شده است. وادالازکین همچنین در آنسال جایزه سولژنتسین را برای یک عمر دستاورد ادبی دریافت کرد.
«بریزبن» رمانی چندصدایی است که در آن از دغدغههای وجودی انسان از جمله عشق، مرگ، معنای زندگی، جستوجوی درون، هویت، صداقت، از خودگذشتگی و تعاملات انسانی سخن گفته میشود. پیشتر نیز رمان «هوانورد» که جایزه کتاب دوم روسیه را از آن خود کرده بود، از همین نویسنده و با ترجمه زینب یونسی از سوی نشر نیلوفر منتشر شده بود. رمان «لاوْر» (برگ بو) دیگر رمان این نویسنده هم که برای وادالازکین جایزه بزرگ کتاب روسیه و جایزه یاسنایا پالیانا را به ارمغان آورده بود.
شخصیت اصلی بریزبن، نوازندهای بهنام گلِب است که در جوانی به زبانشناسی رو میآورد و شیفته مفهوم نظریه چندصدایی باختین میشود و مفهوم چندصدایی را در موسیقی پیدا میکند. آرمانشهری که بناست این چندصداییها در آن یکی شوند، بریزبن نام دارد و چندان دور است که انگار هم راوی و هم گلِب ترجیح میدهند نادیدهاش بگیرند و بدون هیچ حسرتی به همین چندصداییِ زیبا قناعت کنند. در رمان بریزبن گذشته و حال در هم بُر میخورند، اما یکی نمیشوند. گذشته، همواره گذشته میماند و حالِ جاری سطر به سطر به گذشته تبدیل میشود و هیچکدام از شخصیتها به فهم خاص خود از زندگی و جهان دست پیدا نمیکنند مگر آنکه به فهم خود از جهان از منظر فهم دیگری از جهان بنگرند.
نرگس سنائی بهعنوان مترجم رمان پیشرو در مقدمه کوتاهی که برای آن نوشته، مفهوم آرمانشهری مورد نظر یوگنی وادالازکین یعنی «بریزبن» را تشریح کرده است. نویسنده کتاب نیز با اطلاع از ارائه ترجمه فارسی رمانش در ایران، مقدمه و گفتگوی کوتاهی با خوانندگان ایرانی آن نوشته که پیش از شروع متن داستان درج شده است.
بخشهای مختلف رمان «بریزبن» در قالب خاطرهنگاری نوشته شده و با تاریخهای مختلف از یکدیگر جدا میشوند.
در قسمتی از اینرمان میخوانیم:
آپارتمان چهارخوابه است، بسیار زیبا ساخته شده و پنجرههای آن رو به رودخانه نِوا باز میشود. بهطور کلی به اتاقهای خوابگاهی که ما در آن زندگی میکردیم، شباهت کمی دارد. کاتیا آنها را به سالنهای ارمیتاژ که در ساحل آن سوی نوا قرار دارد تشبیه میکند. رو در هم میکشم (به نشانه اندکی بیاعتمادی) و آشکارا مخالفتم را ابراز میکنم.
تفاوت اصلیاش را با ارمیتاژ ریاضتطلبی بیشتر در انتخاب مبلمان میدانم. سه اتاق خالی است و در اتاق چهارم (اتاق نشیمن) دو تخت صدفی، دو پاتختی، دو میز تحریر، قفسه کتاب و یخچالی که فورا بطریهای اهدایی را در آن میگذارم، قرار دارد. رادیوی ابونیتی روی دیوار آویزان است؛ تقریبا چیزی شبیه به همان رادیوی سیسال پیش. کاتیا روشنش میکند و صدای ترانه پالیوشکا پولیه طنینانداز میشود. یکی از دکمهها را فشار میدهد. از شکاف پنل رادیو یک سیدی بیرون میآید. صدای رادیو پخش میشود.
_ مدتهاست ترانههای شورایی نشنیدهام. آن هم گروههای کر شوروی…
_ برنده نشان قرمز است _ تایید میکنم_ creme de la creme.
اینکتاب با ۳۸۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ صفحه و قیمت ۲۶۰ هزار تومان منتشر شده است.